زندگی نامه شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی(ره)

مشخصات کتاب

سرشناسه: گلی زواره، غلامرضا، 1337 -

عنوان و نام پدیدآور:زندگی نامه شهید آیت الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی(ره)/ غلامرضا گلی زواره؛ [تهیه کننده] مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.

مشخصات نشر: قم: دفتر عقل، 1388.

مشخصات ظاهری: 57ص.

فروست: (مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما؛ 1499)

شابک: 978-600-5563-22-1

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

یادداشت: کتابنامه: ص. 55 – 57؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع: قاضی طباطبایی، محمدعلی، 1291؟-1358 _ _ سرگذشتنامه.

موضوع: مجتهدان و علما -- ایران -- سرگذشتنامه

شناسه افزوده: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهش های اسلامی

رده بندی کنگره: 1388 8گ2ق/3/55BP

رده بندی دیویی: 998/297

شماره کتابشناسی ملی: 1848114

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

زندگی نامه شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی(ره)

کد: 1499

نویسنده: غلامرضا گلی زواره

ویراستار: ابوذر هدایتی

تهیه کننده: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

ناشر: دفتر عقل

نوبت چاپ: اول / 1388

شمارگان: 1400

بها: 12000 ریال

نشانی: قم، بلوار امین، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما

تلفن: 2919670 _ 0251 دورنگار: 2915510

تهران: خیابان جام جم، ساختمان شهید رهبر، طبقه زیرزمین

تلفن: 22014738 نمابر: 22164997

info@irc.ir www.irc.ir

شابک: 1-22-5563-600- 978 / ISBN: 978-600-5563-22-1

ص:4

فهرست مطالب

دیباچه1

پیشگفتار3

فصل اول: ولادت و تحصیلات5

خاندان نکونام5

خانواده و دوران کودکی7

فراگیری دانش و راه و رسم مبارزه8

هجرت به سوی قم9

اقامت در نجف9

دریافت اجازه اجتهاد و روایت11

فصل دوم: دوران مبارزه13

روشنگری مبارز13

تبعید به بافت کرمان14

تنها در تنگنا16

رهبری قیام مردم تبریز17

بیداری و پایداری18

راستقامت جاوید19

فصل سوم: تلاش های علمی و فرهنگی21

قله دانش و اندیشه21

پژوهشگری پُرمایه21

آثار گران سنگ22

تألیفات و تحقیقات مستقل23

ص:5

تصحیح، مقدمه و تعلیقهنویسی بر آثار دیگران24

فصل چهارم: فضیلت های اخلاقی26

سرچشمه اخلاق26

پگاه پارسایی27

شرح درد اشتیاق28

جویبار اشک29

توسل به حضرت امام رضاعلیه السلام30

ویژگی های فردی31

تندیس صلابت و شجاعت33

اخلاق اجتماعی36

تأکید بر وحدت اسلامی38

سلوک ملکوتی39

کتابخانه ارزشمند41

مهمان قدسیان42

فصل پنجم: دیدگاه های آیت الله قاضی44

امر به معروف و نهی از منکر44

نفرت از غاصبان قُدس44

ضرورت وحدت اسلامی45

اطاعت از رسول اکرم(ص)46

معنای اولی الامر46

صلوات بر آل محمّد47

ضرورت سوگواری برای سیدالشهدا علیه السلام تا اربعین48

ارادت به امام خمینی رحمه الله48

ص:6

منابعی برای تحقیق و مطالعه افزون تر49

فصل ششم: همراه با برنامه سازان51

مباحث کلّی و نکته های ضروری در برنامه سازی51

موضوع های برنامه سازی52

اشعاری درباره شهید قاضی طباطبایی53

کتاب نامه55

ص:7

دیباچه

دیباچه

دهه شصت انقلاب اسلامی، دوران پرآشوبی را پشت سر نهاد. در این عصر پرالتهاب، دشمنان اسلام و ایران، ستارگان تابناکی را از آسمان به زیر کشیدند و با کینه و عناد خود، تیشه بر ریشه سروقامتانی چند زدند؛ یکی از این سروقامتان، شهید قاضی طباطبایی بود. وی که از خاندانی اصیل و دانشمندپرور برخاسته بود، برای کسب دانش به مراکز مهم تشیع همچون نجف و قم پای نهاد و پس از پیمودن مراحل دانش اندوزی و رسیدن به مرتبه اجتهاد، برای انجام وظیفه به وطن بازگشت. از آنجا که وی راه اصلاح جامعه را اصلاح ساختار حکومت می دانست، به مبارزه با طاغوت روی آورد و در راه مبارزه، به کرمان و زنجان تبعید شد. قاضی طباطبایی در آستانه انقلاب، به موج خروشان مردم تبریز پیوست و رهبری قیام را برعهده گرفت. در سال 1358 امام خمینی رحمه الله به دلیل مقبولیت مردمی قاضی، او را نماینده خود در استان آذربایجان غربی و امام جمعه تبریز کرد. ضدانقلاب در پوشش گروه «فرقان» که حضور قاضی طباطبایی را برای روشن گری در راه انقلاب خطرناک می دید، وی را در روز عید قربان 1358 ترور کرد. آنچه در پی می آید، سیری گذرا در

ص:8

زندگی و اندیشه ها و مبارزات آن نستوه راه حق و حقیقت است که پژوهشگر ارجمند، جناب آقای غلامرضا گلی زواره نگاشته است. امید است این اثر در سی امین سال عروج ملکوتی آن شهید والامقام، ره توشه ای برای کمال جویان باشد.

راهش پر رهرو باد

ص:9

پیشگفتار

پیشگفتار

تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی ایران، با فراز و فرودها و حوادث گوناگونی روبه رو بوده و همچون هر نهضتی، باید دو مرحله پایه ریزی و مرحله استقرار و پایداری را تجربه می کرده است.

ضمن آنکه برای هر یک از این دو مرحله، هزینه های سنگینی را پرداخته است. بی شک، از حوادث تأثیرگذار و خونباری که برخلاف خواست دشمن سبب استقرار پایه های انقلاب و ریشه دواندن آموزه های آن در دل و جان مردم گردید، حوادث دهه شصت انقلاب است. در آن سال ها منافقان کوردل برای به زانو درآوردن رهبران این نهضت و نابودی آن، دست ناپاک خود را به خون پاکان آلودند و در راه هدف نامقدس خود، هر که را داعیه انقلاب و پیروی از خط ولایت و رهبری داشت، به خاک و خون کشیدند. آنان در این راه از مردم کوچه و بازار تا رهبران نفوذی را هدف ترور خود قرار دادند. از رهبران شاخص و محوری مورد هدف در این توطئه ها، به شهدای محراب می توان اشاره کرد؛ همانان که با درایت سیاسی و نظامی، نماز جمعه را سنگری در برابر تهاجم کفر و نفاق و افشای توطئه پیدا و پنهان آنان ساخته بودند.

ص:10

ازاین رو، دشمن نیز از پای ننشست و برای جلوگیری از آثار چنین حرکت عبادی _ سیاسی، این سنگربانان عرصه عبادت و سیاست را هدف قرار داد و آنان را به خاک و خون کشید.

دانشمند شهید، آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی که نخستین شهید محراب نماز عبادی و سیاسی جمعه در انقلاب اسلامی ایران است، در زمره بزرگ مردانی جای دارد که به زیور وارستگی و پارسایی، خلوص و خردمندی آراسته بود. وی فقیهی فرزانه بود که با رفتار و کردارش و قلم و بیانش، فضل و فضیلت را ترویج داد؛ همان عالم عاملی که برای احیا و گسترش ارزش های معنوی و زدودن تیرگی های جهالت و ستم، لحظه ای آرام نگرفت و بدون واهمه از ستمگران وقت و کارگزاران استبداد، با استقامت و قاطعیت خاصی به پیشواز خطرات رفت.

اگرچه در نهضت امام خمینی رحمه الله، علمای شهید تبریز، سرزمین دلیران و حماسه آفرینان، حضوری فعال و تأثیرگذار داشتند، مسئولیت رهبری در قلمرو آذربایجان به عهده آن شهید بود و او تنها کسی است که راه درست انقلاب را با الهام از رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی، در آن خطّه پیگیر بود. رژیم پهلوی که تلاش ها و همت همه جانبه و استواری او را در مسیر قیامی اسلامی نمی توانست تحمل کند، نخست به دستگیری و تبعید ایشان اقدام کرد و سپس برای مخدوش ساختن شخصیت محبوب، مردمی و مبارز ایشان، نقشه هایی را به کار بست که متأسفانه آن مجاهد نستوه را در محاق مظلومیت قرار داد. در مقابل، آن شهید نیز بی توجه به چنین نیرنگ هایی با تمام گرفتاری هایی که داشت، پرچم مبارزه را در اوج اختناق بر دوش کشید و جوان های انقلابی و فعال را مخفیانه هدایت و رهبری کرد و کم کم نقشه های مخالفان و منافقان نقش بر آب گردید.

ص:11

در نوشتار حاضر که در شش فصل سامان یافته است، با گوشه هایی از زندگی علمی و فرهنگی، فضیلت های اخلاقی، سیره مبارزاتی و دیدگاه هایش آشنا خواهید شد.

غلامرضا گلی زواره

ص:12

فصل اول: ولادت و تحصیلات

اشاره

فصل اول: ولادت و تحصیلات

زیر فصل ها

خاندان نکونام

خانواده و دوران کودکی

فراگیری دانش و راه و رسم مبارزه

هجرت به سوی قم

اقامت در نجف

دریافت اجازه اجتهاد و روایت

خاندان نکونام

خاندان نکونام

خاندان قاضی، شاخه ای از سادات طباطبایی هستند که نسب آنها از طریق ابراهیم طباطبا به امام حسن مجتبی(ع) می رسد. ابراهیم از یاران امام جعفر صادق(ع) بود و پیوسته خاندان خویش را به ایجاد حکومت مورد نظر اهل بیت(ع) فرا می خواند. گروهی از سادات نسل وی، به اصفهان کوچ کردند که یکی از این مهاجران، شهاب الدین بود.

امیر عبدالغفار طباطبایی از نوادگان وی، پایه گذار سلسله سادات قاضی طباطبایی در آذربایجان است. این فقیه دانشور، افزون بر توانایی در دانش های عقلی و نقلی، در علوم غریبه نیز مهارت داشت. او که از اصفهان به زواره رفته بود، پس از مدت ها سیر و سفر و دانش اندوزی، به دعوت سلطان حسن بیک، از امیران آق قویونلو، به آذربایجان رفت و در شهر تبریز اقامت گزید. سلطان به دلیل توانایی های علمی و نفوذ اجتماعی و سیاسی امیر عبدالغفار، او را به امر قضاوت حکم داد. امیر عبدالغفار، زمام امور دینی، شرعی و قضایی گسترده منطقه ای را در اختیار گرفت و از این راه، آموزه های قرآن و عترت نبی اکرم صلی الله علیه و آله را گسترش داد.

ص:13

وقتی امیر عبدالغفار در سال 877 ه_ .ق درگذشت، فرزندش، امیر سید سراج الدین امیر عبدالوهاب طباطبایی، به جای وی نشست. امیر عبدالوهاب در روزگار سلطان سلیم اول و دوم، پادشاهان عثمانی می زیست و «شیخ الاسلام» تبریز بود. هنگام روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی (905 _ 930 ه_ .ق) در هرات به سر می برد. سلطان حسین بایقرا و فرزندش، بدیع الزمان، به وی احترام می گذاشتند و بر اساس نظر این دو فرمانروا، به امور شرعی و قضایی مردم کرمان رسیدگی می کرد. سپس وی به تبریز بازگشت. شاه اسماعیل که به توانایی های فکری، فقهی و علمی او پی برد، از امیر عبدالوهاب تجلیل کرد و او را در سال 921 ه_ . ق، به عنوان سفیر نزد سلطان سلیم اول فرستاد، ولی پادشاه عثمانی نتوانست این شخصیت شیعه را با وجود امتیازها و توانایی های علمی اش تحمل کند. ازاین رو، او را بازداشت کرد و روانه زندان ساخت و امیر عبدالوهاب در زندان درگذشت.(1)

خاندان «قاضی» از دیرباز جزو دانشمندان دیار تبریز بودند که چندین قرن به حل و فصل امور اجتماعی و شرعی مردم می پرداختند. آنان با حاکمان ستمگر مبارزه می کردند و دفاع از دیانت و بیان حقایق را وظیفه اصلی خود می دانستند و در این راه از مقام های درباری نمی هراسیدند.

برای نمونه، در زمان ناصرالدین شاه قاجار، استاندار آذربایجان، فردی نالایق بود. حاج میرمحسن قاضی در نشستی که گروهی از بزرگان منطقه حاضر بودند، با خواندن این بیت به حاضران گفت که این فرد شایستگی چنین مقامی را ندارد:


1- سید محمد محیط طباطبایی، تطوّر حکومت در ایران بعد از اسلام، تهران، بعثت، 1367، چ 1، ص 142؛ سید محمدعلی قاضی طباطبایی، نسخه خطی کتاب خاندان آل عبدالوهاب، موجود در کتاب خانه شهید آیت الله قاضی طباطبایی.

ص:14

تا رشته به دست این ملنگ است

این قافله تا به حشر لنگ است

تا این خبر به دربار رسید، به احترام نظر این فقیه مبارز، آن استاندار، برکنار و کس دیگری به جایش گمارده شد.(1)

خانواده و دوران کودکی

خانواده و دوران کودکی

حاج میرزا باقر قاضی (1285 _ 1366 ه_ .ق) مقدمات علوم دینی، از جمله اصول، کلام و منطق را در حوزه علمیه تبریز از محضر میرزا محمود اصولی، سید علی یزدی و حاج میرزا محمدعلی قراچه داغی آموخت. در سال 1308 ه_ .ق، برای تکمیل تحصیلات به نجف رفت و نزد میرزای شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی و میرزا محمدباقر اصطهباناتی، خارج فقه و اصول را فرا گرفت و به درجه اجتهاد رسید. او در سال 1324 ه_ . ق به وطن بازگشت و عمر بابرکت خود را صرف آموزش و تربیت نسل جوان و علاقه مندان فرهنگ تشیع کرد. شجاعت علوی، شهامت حسینی و بردباری حسنی، از ویژگی های مهم وی به شمار می آمد. میرزا باقر که مجتهدی دین دار و شخصیتی برجسته در منطقه آذربایجان بود، هم زمان با فعالیت های آموزشی و تربیت طلبه، در زمینه های اعتقادی و فقهی نیز آثار ارزش مندی نوشت.(2)

روز یک شنبه، ششم جمادی الاول سال 1331 ه_ .ق، میرزا باقر صاحب فرزندی به نام سید محمدعلی شد. سید محمدعلی هم زمان با پرورش یافتن عاطفی و اخلاقی در دامان خانواده، برخی مقدمات را نزد


1- سید محمد محیط طباطبایی، تطوّر حکومت در ایران بعد از اسلام، تهران، بعثت، 1367، چ 1، ص 142؛ سید محمدعلی قاضی طباطبایی، نسخه خطی( بدون صفحه است).
2- سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت (لبنان)، مؤسسه الوفاء، 1403 ه_ .ق، چ 3، ج 3، ص 553؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانه الادب، تهران، خیام، 1374، چ 3، ج 4، ص 45.

ص:15

پدرش آموخت. سپس میرزا محمدحسین و حاج میرزا اسدالله قاضی که مربیان دل سوز و دانشوری بودند، تربیت وی را به عهده گرفتند. این دو که عموهای سید محمدعلی بودند، در شکل گیری شخصیت علمی و فکری او نقش اثرگذاری داشتند.(1)

فراگیری دانش و راه و رسم مبارزه

فراگیری دانش و راه و رسم مبارزه

کم کم شرایط بهتری برای فراگیری علوم دینی فراهم شد. در این زمان، سید محمدعلی که پانزده سال داشت، در مسجد اول بازار شیشه گرخانه درس می خواند. وی سرانجام به مدرسه طالبیه تبریز(2) رفت تا از استادان این حوزه بهره مند شود و با دوستانش درس ها را مرور کند و نکته های علمی را بهتر بیاموزد.

با گسترش بیدادگری رضاخان و ستیز وی با ارزش های مذهبی، مردم تبریز هم گام با مردم دیگر شهرهای ایران قیام کردند. در آن اوضاع آشفته، سید محمدعلی که کنجکاو و هوشیار بود، رفتارهای سیاسی پدر و شیوه های هدایتی او را دنبال می کرد. بدین گونه راه و رسم ستیز با نادانی و مبارزه با زورگویان را آموخت.(3)

سید محمدعلی، نخستین تجربه مبارزه را در دوره نوجوانی و در شانزده سالگی فراگرفت. هنگام انقلاب مردم تبریز در سال 1307 (1348 ه_ . ق)، عالمان این دیار، آواره گشتند و به شهرهای دوردست تبعید شدند. آقا میرزا باقر قاضی طباطبایی، به همراه پسرش، سید محمدعلی به تهران تبعید شد. این کوچ ناخواسته حدود دو ماه طول کشید. سپس وی به مشهد منتقل شد.


1- محمد عاصفی، مختصری از تاریخ زندگی علّامه شهید قاضی طباطبایی، ص 9.
2- این مدرسه را میرزا ابوطالب، وزیر آذربایجان بنیان نهاد و در بازار تبریز قرار داشت. دالان آن به مسجد جامع تبریز می رسد.
3- غلامرضا گلی زواره، کاروان علم و عرفان، قم، حضور، 1380، ج 2، ص 247.

ص:16

یک سال در مشهد ماند و پس از آن، به زادگاه خود بازگشت. در این دوره، سید محمدعلی به خوبی رضاخان را شناخته بود. در ایام تبعید میرزا باقر، مأموران رضاشاه، خانه او را ویران و زمینش را مصادره کردند. هنوز رنج دوران تبعید التیام نیافته بود که استاد و عمویش، میرزا اسدالله قاضی درگذشت.(1)

هجرت به سوی قم

هجرت به سوی قم

سید محمدعلی، مدت ده سال در تبریز سرگرم فراگیری دانش بود. در سال 1359 ه_ .ق برای تکمیل دانسته های خویش در عرصه علوم اسلامی، به قم رفت و از محضر استادان برجسته حوزه بهره های فراوان برد.

در آن زمان، امام خمینی رحمه الله که استاد نامداری در رشته فلسفه بود، دو کتاب مهم شرح منظومه سبزواری و اسفار ملاصدرا را تدریس می کرد. سید محمدعلی با آگاهی از این موضوع، با شور و شوق بسیار در حوزه درس امام شرکت کرد و آرام آرام، پیوند صمیمانه ای میان او و رهبر انقلاب برقرار شد.(2)

سید محمدعلی افزون بر حکمت و فلسفه، خارج اصول فقه را از امام خمینی رحمه الله آموخت و در عرصه های گوناگونی، از دانش و اندیشه امام بهره مند گشت. وی در اللوامع، امام را جزو افرادی معرفی کرده است که از آنها اجازه روایت داشت. او در سال های خفقان شاهنشاه، مرادش را «مرجع اکبر و اشهر» می نامید و در فرصت های گوناگون اندیشه های والای امام خمینی رحمه الله را بیان می کرد. قاضی طباطبایی نزد آیات عظام


1- غلامرضا گلی زواره، کاروان علم و عرفان، قم، حضور، 1380، ج 2، ص 249؛ مجله ی پیام انقلاب، هشتم آبان 1361، شماره 70، ص 55_54.
2- در برخی منابع او در شمار برجسته ترین شاگردان مبارز امام خمینی رحمه الله معرفی شده است. نک: سید محمد روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی رحمه الله، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 1، ص 43.

ص:17

گلپایگانی، حجت کوه کمری و سید صدرالدین صدر نیز به تکمیل متون فقهی و فراگیری دانش درایه و رجال پرداخت.(1)

اقامت در نجف

اقامت در نجف

سید محمدعلی، ده سال در قم سرگرم دانش اندوزی بود. با گذشت هر روز، عطش او در کسب معرفت افزون تر می شد. او دریافته بود که از حوزه علمیه نجف نیز باید بهره مند شود. ازاین رو، در 1369 ه_ .ق راهی عراق شد و در نجف اقامت گزید. وی پس از زیارت حرم مقدس امیر مؤمنان علی(ع) و توسل به ایشان برای موفقیت در راه دانش اندوزی، به حوزه های درسی آن دیار راه یافت و به مدت سه سال از بزرگان و دانشورانی چون آیات عظام سید محسن حکیم، سید عبدالهادی شیرازی، کاشف الغطا، شیخ عبدالحسین رشتی، حاج میرزا باقر زنجانی و بجنوردی بهره برد.

در میان استادان نجف، وی به شیخ محمدحسین کاشف الغطا احترام ویژه ای می گذاشت و با آن فقیه فرزانه، اُنس و اُلفتی برقرار کرده بود. عاملی که این جاذبه را پدید آورد، تزکیه نفس، فضیلت های اخلاقی، مهارت علمی و گستردگی نظر کاشف الغطا در عرصه های سیاسی و اجتماعی بود. این مرد بزرگ به عزت اسلام و مسلمانان می اندیشید و می کوشید مسلمانان به هویت اصیل خویش بازگردند. او وضع نابسامان کشورهای اسلامی را نگران کننده می دانست و چندین بار در میدان نبرد حضور یافت تا با سلطه طلبی استعمار انگلستان بجنگد.(2) کاشف الغطا در یکی از نامه هایش خطاب به آیت الله قاضی نوشته است:

ای سید والامقام و دانشمند محترم و بزرگوار، از اکنون چنین می نگرم


1- علی اصغر شعردوست، مجلس نشین قدس، قم، نشر دانش اسلامی، 1364، صص 22 _ 23.
2- پژوهشکده باقرالعلوم، دیدار با ابرار، تهران، ج 4، سازمان تبلیغات اسلامی معاونت پژوهشی، صص 45 و 46.

ص:18

که مردم آذربایجان به طور عمومی و اهالی تبریز خصوصاً، از هدایت گری های شما استفاده می کنند و چه زود است که اثرات خدمات و تلاش های ارزنده شما در یاری حق و نابودی باطل، محسوس و قابل لمس باشد. در یاری حق، چه کسی از شما بهتر است.

پدر روحانی شما، محمدحسین.(1)

حاج میرزا علی طباطبایی، عموزاده شهید قاضی گفته است:

چون در سال 1371 ه_ .ق برای دیدار والده ام که در نجف اقامت داشت، به حضور آیت الله العظمی کاشف الغطا رسیدم و کتاب جنة المأوی را که شهید قاضی طباطبایی فرستاده بود، تقدیم آن فقیه مبارز نمودم، فرمود: در فامیل شما کسی همچون ایشان نمی باشد. گل پر عطری است که باید از رایحه آن استفاده شود. به شما و تمام ساکنین آذربایجان توصیه می نمایم، اجازه ندهید این گل معطر پرپر گردد.(2)

دریافت اجازه اجتهاد و روایت

دریافت اجازه اجتهاد و روایت

قاضی طباطبایی در قم و نجف اشرف، از مراجع و استادان برجسته، اجازه روایت، اجتهاد یا وکالت در امور شرعی دریافت کرد. از یک سو، پایگاه فقاهتی شخصیت هایی که این اجازه نامه ها را صادر کرده اند، بسیار والاست؛ زیرا آنان جزو بزرگ ترین و پارساترین عالمان قرن اخیر بوده اند، بزرگانی که دوست و دشمن به مقام علمی و دینی ایشان نظر دارند. از سوی دیگر، دریافت هر کدام از مجوزها، نشانه جایگاه ویژه آیت الله قاضی طباطبایی در قلمرو فقه است.

اینک به معرفی اجازه نامه ها و صادرکنندگان آنها، بر اساس تاریخ صدور می پردازیم:


1- شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، الفردوس الاعلی، پاورقی ص 64.
2- مختصری از تاریخ زندگانی علامه شهید قاضی طباطبایی، ص 18.

ص:19

1. شیخ آقابزرگ تهرانی، صاحب کتاب الذریعه و آثار ارزشمند دیگر

2. شیخ مرتضی تبریزی چهرگانی.

3. آیت الله میرزا باقر قاضی، پدر ایشان.

4. بانو سیده نصرت امین.

5. آیت الله شیخ عبدالنبی عراقی (اراکی).

6. آیت الله سید محمد حجت کوه کمری.

7. آیت الله سید صدرالدین صدر، صاحب کتاب الهدی.

8. آیت الله میرزا محمد تهرانی عسکری، در سال.

9. آیت الله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء.

10. آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین عاملی.

11. آیت الله سیدمحسن حکیم (وکالت نامه) و (اجازه اجتهاد و وکالت نامه در امور حسبیه).

12. آیت الله سید محمدجواد طباطبایی تبریزی.

13. آیت الله محمدهادی میلانی.

14. آیت الله میرزا حسن بجنوردی.

15. آیت الله سید ابوالقاسم خویی.

16. آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی.

17. آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی.

18. آیت الله سید محمود شاهرودی.

19. علامه سید محمدحسین طباطبایی.

ص:20

فصل دوم: دوران مبارزه

اشاره

فصل دوم: دوران مبارزه

زیر فصل ها

روشنگری مبارز

تبعید به بافت کرمان

تنها در تنگنا

رهبری قیام مردم تبریز

بیداری و پایداری

راست قامت جاوید

روشنگری مبارز

روشنگری مبارز

آیت الله قاضی طباطبایی پس از سه سال اقامت در نجف و بهره مندی از استادان پرآوازه آن دیار، بنا به دلایل خانوادگی و برخی دشواری ها، ناگزیر به زادگاه خود بازگشت. در این زمان، ایشان 42 سال داشت و مجتهدی توان مند و دانشمندی خردمند و امام جماعت مسجد مقبره(1) تبریز بود.

او هم زمان با فعالیت های گسترده تبلیغی، آموزشی و فرهنگی، در عرصه سیاسی و اجتماعی نیز کوشا و اثرگذار بود. در سال 1342 خورشیدی که قیام شکوهمند پانزده خرداد شکل گرفت، مردم و عالمان تبریزی، حضور درخشانی داشتند. رهبری مردم در برگزاری راه پیمایی ها، افشاگری ها، تعطیلی بازارها و برپایی و اجتماع های بزرگ در برابر استانداری، شهربانی، اتاق بازرگانی و خانه بزرگان شهر، به عهده شهید قاضی بود. او با الهام از سخنان امام خمینی رحمه الله این نقش ویژه را به خوبی ایفا می کرد. روشنگری و مبارزات وی به اندازه ای برای کارگزاران رژیم، تهدیدکننده و هراس آور بود که در سال های 1342 و 1343 خورشیدی سه بار او را دستگیر و زندانی


1- این مسجد در ابتدای بازار کفّاشان قرار دارد.

ص:21

کردند. او نخستین کسی بود که پس از تبعید امام به عراق، مجبور شد در نجف زندگی کند. وی پس از یک سال، به تهران بازگشت و حدود نه ماه زیر نظر ساواک بود. پس از آن اجازه یافت به تبریز بازگردد.(1)

قاضی طباطبایی علاقه شدید و باوری عمیق به خیزش اسلامی با رهبری امام خمینی رحمه الله داشت. در سال هایی که بردن نام امام در سخنرانی ها و دیگر مجلس ها ممنوع بود، وی آشکارا نام امام را بر زبان می آورد و خود را شاگرد و پیرو ایشان معرفی می کرد. وی از سال 1343 خورشیدی از مردم می خواست امام خمینی رحمه الله را مرجع تقلید خود بدانند و در همین ایام، بحث ولایت فقیه را بیان می کرد.

رفتار ساواک با قاضی، نشان دهنده مبارزات خستگی ناپذیر اوست. ساواک همیشه اقداماتش را زیرنظر داشت و از سخنرانی ها و فعالیت های او گزارش دقیق تهیه می کرد. پرونده چهار جلدی ساواک درباره تلاش های ضدطاغوتی قاضی که پس از انقلاب چاپ شد، این سخن را تأیید می کند.

نقش قاضی در هدایت و رهبری مبارزات عالمان و مردم آذربایجان به گونه ای بود که او را «خمینی دوم» یا «خمینی آذربایجان» نامیدند. مردم مسلمان آذربایجان، به دلیل شناختی که از آگاهی، ایمان و دل سوزی وی داشتند، به سفارش هایش عمل می کردند و با صدور فرمان تعطیلی، بازارها تعطیل می شد. به طور کلی، هیچ کدام از راه پیمایی ها بدون هماهنگی و برنامه ریزی وی انجام نمی شد.(2)

تبعید به بافت کرمان

تبعید به بافت کرمان


1- مجلس نشین قدس، ص 14.
2- «مصاحبه با آیت الله بنی فضل»، مجله پیام انقلاب، 7 آبان 1363، ش 96، ص 40.

ص:22

در 30 آذر 1347 که هم زمان با عید سعید فطر بود، مردم راهی مسجد مقبره بازار شدند تا نماز عید فطر را به امامت آیت الله قاضی به جا آورند. قاضی پس از اقامه نماز، اعلام کرد: تمام مشکلات مسلمانان را امریکایی ها و صهیونیست ها به وجود آورده اند. وی با انتقاد از شاه و مزدورانش، آشکارا از امام خمینی رحمه الله حمایت کرد. او با یادآوری حماسه های اسلامی، شوری حسینی در حاضران ایجاد کرد. از این رو، ساواک وی را برای مدت شش ماه به بافت(1)، از شهرهای استان کرمان تبعید کرد.

آیت الله قاضی در نامه ای خطاب به آیت الله میلانی، وضع خود را در آن زمان این گونه بیان کرد:

شب که از مسجد بعد از ادای فریضه بیرون آمدم، مرا به شهرستان بافت حرکت دادند و در اینجا به جرم اینکه روز عید فطر در بیانات خود به یهود نفرین کرده ام، باید مدتی باشم. هیچ جای نگرانی نیست، فقط تنهایی است، ولی مهر و محبت اهالی تأثرات غربت را زایل می کند و دل شادم که در محل تبعید دچار این پیشامدها می شوم.(2)

آیت الله قاضی با مقاله های تند و انقلابی و نامه های افشاگرانه از دادگاه هایی انتقاد می کرد که مصلحت رژیم پهلوی را در نظر داشتند و برای حقوق افراد ارزش قائل نبودند. پافشاری وی در فرستادن نامه های اعتراض آمیز سبب شد عوامل رژیم به قاضی پاسخ دهند. ازاین رو، اداره کل سوم ساواک مرکز، به ریاست ساواک کرمان چنین نوشت:

به قاضی طباطبایی ابلاغ شود شما اختیار زبان خود را ندارید و دایم مطالب خلاف مصالح گفته اید و حتی در آخرین مرتبه در مسجد مقبره تبریز سخنان تحریک آمیز در مورد لغو برخی تعطیلات و تشویق


1- بافت در 122 کیلومتری سیرجان قرار دارد.
2- حسین نجفی، تنهایی و پایداری، ص 47.

ص:23

روحانیت به دخالت در سیاست بر زبان آورده اید و به همین دلیل، محکوم به اقامت اجباری در شهرستان بافت شده اید.(1)

اقامت شش ماهه قاضی در این دیار پایان یافته بود که رییس ساواک، در نامه ای به وی نوشت قرار است پس از خاتمه محکومیتش به یکی از شهرستان های شمال کشور انتقال یابد. در پی این تصمیم، در هفتم تیرماه 1348 به وی گفتند باید راهی زنجان شود، ولی او به زنجان نرفت و در یازدهم تیرماه وارد بستان آباد، در حوالی تبریز شد. وقتی ساواک باخبر شد، وی را روز بعد به زنجان منتقل کردند.(2)

تنها در تنگنا

تنها در تنگنا

با درگذشت آیت الله سید محسن حکیم که قاضی، نماینده وی در آذربایجان بود و جایگاه ایشان را تقویت می کرد و نیز دوری امام خمینی رحمه الله از ایران، شرایط برای این فقیه مبارز سخت شده بود. درگذشت آیت الله میلانی هم بر دشواری ها افزوده بود؛ زیرا این مرجع بیدار، از قاضی بسیار حمایت می کرد. این وضع، روحانی نمایان محلی را بر آن داشت تا به تضعیف جبهه مبارزه و آزار سید بپردازند. آزاررسانی برخی عوامل ریاکار به گونه ای بود که آیت الله قاضی گفت: «از این بابت به جدّم شکایت می برم». مردم به مسجدی که ایشان در آن فعالیت می کرد، توجه ویژه ای داشتند. همین ویژگی، رشک گروهی را برانگیخته بود.

با وجود فشارهای داخلی و خارجی، تبعیدها و نظارت های شدید ساواک، او لحظه ای دست از پایداری برنداشت. زمانی که گروهی از


1- دیدار با ابرار، ج 4، ص 83.
2- دیدار با ابرار، ج 4، ص 84.

ص:24

سوی نخست وزیر رژیم پهلوی نزد وی رفتند و از او خواستند به امام نامه ای بنویسد یا خود به دیدار ایشان برود و بگوید امام از اعتراض به شاه دست بردارد و هر چه می خواهد بگوید، آیت الله قاضی پاسخ داد: «امام بهتر از همه ما مسائل را می داند و هر چه بفرماید، پیروی می کنیم. ریشه تمام فسادها شخص شاه است».(1)

در روزهای پرحادثه انقلاب، بنی احمد، نماینده تبریز در مجلس شورای ملی، با همکاری برخی سازش کاران کوشید خروش مردم تبریز را خاموش کند و به آنان چنین القا کند که توجه به قانون اساسی کافی است. آیت الله قاضی به این نقشه خطرناک و خزنده پی برد و دریافت شاه، بنی احمد را فرستاده است تا ملت آذربایجان را آرام کند. ازاین رو، با افراد صاحب نفوذ تماس گرفت و نقشه بنی احمد را برملا کرد.(2)

رهبری قیام مردم تبریز

رهبری قیام مردم تبریز

نخستین بیانیه ای که جامعه مدرسین علیه شاه چاپ کرد، درباره خلع وی از سلطنت بود و تصمیم گرفته شد عالمان بزرگ شهرهای ایران نیز این بیانیه را تأیید کنند. وقتی با آیت الله قاضی دراین باره صحبت شد، ایشان گفت: «بفرستید تا امضا کنیم». در تبریز، آیت الله قاضی طباطبایی، حاج سیدحسن انگجی و حاج سید محمدعلی انگجی این موضوع را پذیرفتند و بیانیه را امضا کردند.(3)

با فرارسیدن اربعین شهدای قم، مراجع و عالمان دیگر شهرها، مردم را به برگزاری باشکوه مراسم یادبود قیام 19 دی 1356 قم فراخواندند. آیت الله


1- یادواره شهید قاضی طباطبایی، ص 3.
2- «شهید قاضی طباطبایی، محبوب مردم آذربایجان»، روزنامه جمهوری اسلامی، 11/8/1361، ص 2.
3- مجله پیام انقلاب، ش 96، ص 40.

ص:25

قاضی، با هم فکری فقیهانی چون آیت الله حاج سیدحسن انگجی، با انتشار بیانیه ای، مردم مبارز این سرزمین را به شرکت در مراسم 19 دی دعوت کردند و در پی آن، در سه شنبه 29 بهمن 1356 خورشیدی، مردم غیرتمند آذری، گروه گروه به سوی مسجد حاج میرزا یوسف شتافتند تا در مجلس باشکوه چهلم شهدای قم حضور یابند. حق شناس، رییس کلانتری به همراه مأموران شهربانی و ساواک در برابر مردم صف کشیده بودند. سروان حق شناس، با غرور خاصی فرمان داد مردم پراکنده شوند. چون کسی به گفته هایش اعتنا نکرد، او به ساحت مقدس مسجد اهانت کرد. جوانی این رفتار گستاخانه را برنتابید و با حق شناس گلاویز شد. سروان حق شناس نیز با اسلحه کمری، وی را به شهادت رساند. مردم خشمگین تبریز پیکر خون آلود این قهرمان را بر دوش گرفتند و در خیابان ها به راه افتادند. مأموران به مردم شلیک می کردند و مردم نیز با سنگ و چوب از خود دفاع می کردند. در این حادثه، ده ها نفر شهید یا زخمی و صدها نفر دستگیر شدند. در این ماجرا، مرکزهای فساد و فحشا و محل های تجمع فرقه ضاله بهاییت و طاغوتیان نیز ویران شد. علم دار این قیام، آیت الله قاضی بود.(1)

بیداری و پایداری

بیداری و پایداری

در 21 رمضان سال 1399 ه_ .ق برابر با تابستان 1357 خورشیدی، مردم پایدار تبریز، نماز جماعت را در مسجد مقبره به امامت آیت الله قاضی برگزار کردند. پس از آن، به دلیل ممنوع المنبر بودن ایشان، واعظی دیگر سخنرانی کرد. در بیرون مسجد، گروهی که در سوگ شهادت حضرت علی(ع) عزاداری می کردند، با مأموران رژیم شاه درگیر شدند. در این


1- اظهارات حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن موسوی تبریزی، روزنامه جمهوری اسلامی، 11/8/1361، ص 3.

ص:26

حال، گروهی از جوانان سوگوار، با سر دادن شعار «مرگ بر شاه»، وارد مسجد شدند. مأموران برای دستگیری آنان خواستند حرمت مسجد را نادیده بگیرند که آیت الله قاضی دستور داد در مسجد را ببندند و نگذارند مأموران وارد شوند. مأموران نیز روی پشت بام مسجد رفتند و در کولرها، گاز اشک آور رها کردند. گروهی آسیب دیدند و چشمان آیت الله قاضی متورم شد، ولی همه در برابر مأموران شاه ایستادند تا مراسم پایان یافت.

وقتی آیت الله قاضی خواست از بازار وارد خیابان فردوسی شود، دژخیمان روبه روی ایشان و یارانش صف کشیدند و فرمانده آنان خطاب به ایشان گفت: «نمی توانید از این سمت بروید؛ زیرا مردم با دیدن شما تحریک می شوند.» قاضی مبارز و شجاع، گام به میدان نهاد و به گونه ای به صورت آن افسر سیلی زد که کلاهش افتاد. سپس فریاد زد: «خجالت نمی کشید این قدر مردم را اذیت می کنید. به شما چه مربوط است که از کجا می خواهیم برویم.» بدین ترتیب، مزدوران شاه با ذلت، خود را کنار کشیدند تا ایشان و همراهان، وارد خیابان شوند.(1)

راست قامت جاوید

راست قامت جاوید

حضور ایشان در صف نخست راه پیمایی ها، مردم آذربایجان را دلگرم می کرد. آن سید دلاور همواره برای جان فشانی آماده بود. چندین بار که مأموران شاه به سمت راه پیمایان شلیک کردند، ایشان به مسیرش ادامه داد و از راه پیمایان جدا نشد.

قاضی طباطبایی هیچ گاه مردم را در مبارزات رها نکرد. در یکی از سال ها و هنگامی که شماری از کارگران کارخانه های ماشین سازی و تراکتورسازی


1- کاروان علم و عرفان، ج 2، صص 86 و 87.

ص:27

تبریز، برای رویارویی با حکومت شاه، دست از کار کشیدند، او پول قابل توجهی، تهیه و به حسابشان واریز کرد. همچنین از مردم خواست یک وعده در شبانه روز غذا نخورند و پول آن را به کارگران بدهند. هرگاه یکی از مبارزان به شهادت می رسید، پیکرش را به منزل قاضی می بردند تا از آنجا تشییع شود. تشویق مردم به ادامه راه شهیدان، از دیگر کوشش های او بود. در زمان های گوناگون و از جمله هنگام اعتصاب کارکنان شرکت نفت، مردم را به اعتصاب و بستن مغازه ها دعوت می کرد.

بستر سازی، اطلاع رسانی و تبلیغ برنامه های راه پیمایی های بزرگ تاسوعا و عاشورای تبریز از دیگر کارهای ارزنده قاضی بود. ایشان در این حرکت سرنوشت ساز، با وجود خستگی فراوان، پابه پای مردم و دوشادوش مبارزان، مسیر راه پیمایی را پیاده پیمود. همچنین به مردم گفت بهای آب و برق را نپردازند؛ زیرا حکومت شاه نامشروع است و پرداخت پول خدمات عمومی به چنین رژیم ستمگری روا نیست.

در مسجدی که قاضی، امام جماعت بود، سخنرانان توانا، ماهر و مبارز، دعوت و روش ساخت بمب های آتش زا آموزش داده می شد. بارها اتفاق افتاده بود وقتی جوانان پایدار و مبارز دستگیر می شدند، با پی گیری های قاضی از بند ستم گران رهایی می یافتند. هم چنین ایشان برای جلوگیری از اعدام یا شکنجه های کشنده مبارزان جوان، برای مراجع و عالمان بانفوذ نامه می نوشت و آنان را به یاری می طلبید.(1)


1- رضا رسولی، شهید قاضی طباطبایی، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، 1383، چ 1، صص 21 _ 23.

ص:28

فصل سوم: تلاش های علمی و فرهنگی

اشاره

فصل سوم: تلاش های علمی و فرهنگی

زیر فصل ها

قله دانش و اندیشه

پژوهشگری پُرمایه

آثار گران سنگ

تألیفات و تحقیقات مستقل

تصحیح، مقدمه و تعلیقه نویسی بر آثار دیگران

قله دانش و اندیشه

قله دانش و اندیشه

دیدگاه مثبت عالمان و مراجع تقلید درباره جایگاه علمی و فکری آیت الله قاضی و اعتبار و مقام ارجمندش در مجامع علمی اسلامی، در داخل و خارج کشور و چاپ مقالاتش در مجله های معتبر عربی چون العرفان، المواهب و رساله الاسلام و همچنین میراث علمی و فکری قاضی طباطبایی که در قالب آثار متعددی برجامانده، نشان دهنده فرزانگی اوست. در اجازات روایتی که برای آن دانشمند شهید صادر شده است، معمولاً این عبارت ها به چشم می آید: «سید دانشور، فاضل مؤید، برگزیده علمای عامل، ناقد خبیر، ثقه الاسلام، مروّج اسلام، علامه مدقّق، مورد وثوق و اعتماد، صاحب نیروی فکری قویم و سلیقه راست و استوار و اندیشه تابناک».

پژوهشگری پُرمایه

پژوهشگری پُرمایه

آیت الله قاضی در مسیر پژوهش ها و گردآوری میراث علمی و فکری، ویژگی های رفتاری خاصی داشت که اکنون برمی شماریم:

1. به تصحیح کتاب های خطی برخی بزرگان شیعه که از یاد رفته بودند، همت گماشت. وی برای احیای این میراث گران قدر علمی و

ص:29

فرهنگی، به منابعی که در دسترس بود، رجوع می کرد و با دقت و موشکافی ویژه ای به مقابله می پرداخت. سرانجام، متنی قابل اعتماد در اختیار پژوهشگران و علاقه مندان به معارف شیعی قرار می داد.

2. برای همه آثار خویش، فهرست اعلام، شامل اماکن، اشخاص، قبایل و کتب تهیه می کرد که برای پژوهشگران بسیار راه گشا بود.

3. به دانشمندان و دانش پژوهان احترام ویژه ای می گذاشت. وی نه تنها در آثارش از آنان به بزرگی یاد می کرد، بلکه عبارت های صمیمانه و مهرورزانه نیز به کار می برد و وقتی برخی از آنان به تبریز رفتند، سراغ منزل وی را می گرفتند.

4. اگر کسی بر اساس مدرک های مستند، دلیل های منطقی و برهان های خردمندانه، آثارش را نقد و ارزیابی می کرد، ناراحت نمی شد، بلکه منتقد را می ستود. اگر در برابر انتقاد، پاسخ مناسبی داشت، مؤدبانه بیان می کرد و در پایان، توفیق منتقد را از خداوند یکتا می خواست و برای وی دعا می کرد.

5. اگر می خواست اثری را ارزیابی کند، همه مطلب را به دقت می خواند و محورهای مهم را بررسی می کرد. هر جا به رد یا توضیح نیاز داشت، نشانه گذاری می کرد و در حاشیه همان صفحه، نظر اصلاحی، توضیحی یا تکمیلی خود را می نوشت.

6. هنگام نگارش، ادب را رعایت می کرد و در هیچ کدام از آثارش، دشنام به کسی _ حتی اگر مخالف بود _ دیده نمی شود.

آثار گران سنگ

آثار گران سنگ

مبارزه با رژیم شاه، تبعید از این شهر به آن شهر، حبس های پی درپی، تعقیب و آزارهای ساواک، وقت این پژوهشگر راسخ را گرفته و ایشان را از نظر روحی و بدنی خسته کرده بود. با این حال، آن بزرگوار با برخورداری از

ص:30

ایمان والا و اراده استوار و نیز به دلیل احساس مسئولیت در برابر اسلام و جامعه اسلامی، همواره از نظر فکری، علمی و فرهنگی می کوشید.

آثار او را به دو دسته تألیفات و تحقیقات مستقل و نیز تعلیقات و مقدمه نویسی بر کتاب ها و رساله های دیگران می توان تقسیم کرد. البته برخی نوشته های آن شهید به صورت دست خط مانده و هنوز چاپ نشده است.

تألیفات و تحقیقات مستقل

تألیفات و تحقیقات مستقل

1. پژوهش درباره اول اربعین سیدالشهدا(ع): از جمله پژوهش های پرمایه ایشان است که در سال 1352 خورشیدی به چاپ رسیده و تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده است. قاضی، در این اثر با تحریف ها مبارزه کرده و رویدادهای کربلا را از برخی افسانه های دروغ و مطالب جعلی پیراسته است. او با بررسی حدود پانصد جلد کتاب تاریخی و پژوهشی و بیان دلایل محکم و نشانه های قطعی، اثبات می کند اسیران حادثه کربلا در همان اربعین اول به زیارت مرقد امام حسین(ع) رفته اند.

2. خاندان آل امیر عبدالوهاب: یکی از تألیفات قاضی درباره سادات قاضی طباطبایی منطقه آذربایجان است که نسب آنان به سید سراج الدین امیرعبدالوهاب فرزند امیر عبدالغفار طباطبایی می رسد. این اثر هنوز چاپ نشده است.

3. سفرنامه بافت: هنگامی که قاضی در بافت _ از شهرهای استان کرمان _ ایام تبعید را سپری می کرد، درباره نهضت علما و مسائلی که مخالفان قیام بیان می کردند، نکته هایی را یادداشت می کرد. این اثر از نظر منابع تاریخ نهضت های اسلامی معاصر، کتابی مهم به شمار می آید. مأموران ساواک گزارش داده اند هنگامی که کسی وارد اتاق قاضی طباطبایی می شد، او کتاب را پنهان می کرد و

ص:31

چون از منزل خارج می شد، کتاب را در چمدان می گذاشت و در آن را قفل می کرد. متأسفانه این کتاب هنوز چاپ نشده است.(1)

4. رساله ای در اثبات وجود امام، به زبان عربی، خطی.

5. رساله «آیا زیارت بارگاه حضرت امام حسین(ع) با وجود تحمل زحمت واجب است؟»، به زبان عربی، خطی.

6. کتابی در عقاید و کلام، به زبان عربی، خطی.

7. مباهله، به زبان عربی.

8. دلالت آیه تطهیر بر اهل بیت(ع)، به زبان فارسی.

9. کتاب قضا در اسلام، به زبان فارسی.

10. مقاله های فارسی در موضوع های گوناگون و چندین رساله فقهی، اعتقادی، فقهی و عرفانی دیگر که هنوز چاپ نشده اند.

آیت الله قاضی با وجود گرفتاری های فراوان، پس از هر نماز جمعه، خلاصه ای از موضوع هایی را می نوشت که به آن پرداخته بود. از جمله آنها موضوع «ولایت فقیه» بود که دارای نکته های ارزشمندی است.

قاضی، بیشتر وقت ها، نوار سخنرانی هایش را تهیه و مطالب منبرهای خویش را در چند دفتر گردآوری می کرد. نوشته هایی نیز به صورت کشکول از ایشان به یادگار مانده است.

تصحیح، مقدمه و تعلیقه نویسی بر آثار دیگران

تصحیح، مقدمه و تعلیقه نویسی بر آثار دیگران

1. جنة المأوی: این کتاب، از آثار گران بهای آیت الله شیخ محمدحسین کاشف الغطاست که آیت الله قاضی، مقدمه ارزشمندی در 112 صفحه، درباره زندگی نامه و کارنامه علمی مؤلف نوشته است. بیشتر بحث های کتاب


1- صمد ابراهیم زاده و رحیم نیک بخت، زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، چ 1، ص 136، به نقل از پرونده: آیت الله قاضی طباطبایی.

ص:32

همراه با توضیح ها و پاورقی ایشان است. او پس از پایان کتاب، تعلیقات جالبی بر آن افزود. متأسفانه تکمیل و چاپ این اثر، پس از درگذشت مرحوم کاشف الغطا صورت گرفت. عالمانی چون شیخ آقابزرگ تهرانی بر این اثر وزین، تقریظ نوشته و تلاش قاضی را ستوده اند.

2. تعلیقات بر کتاب الفردوس الاعلی، تألیف مرحوم کاشف الغطا درباره نهضت امام حسین(ع) و تفسیر برخی آیات قرآن است که در نجف و تبریز چاپ شده است.

3. تعلیقات بر کتاب چند جلدی انوار النعمانیه، اثر سید نعمت الله جزایری.

4. مقدمه و تعلیقات بر تفسیر جوامع الجامع شیخ طبرسی، صاحب کتاب تفسیر مجمع البیان.

5. مقدمه و توضیحات تحقیقی بر ترجمه کتاب علم امام، اثر شیخ محمدحسین مظفر.

6. مقدمه، تعلیقات، تصحیحات همراه با اضافات بر کتاب انیس الموحدین، اثر ملا محمدمهدی نراقی (1128 _ 1209 ه_ .ق).

7. مقدمه بر کتاب علم امام، اثر علامه سید محمدحسین طباطبایی.

8. تصحیح و تعلیق بر کتاب اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه اثر جمال الدین مقداد، متکلم توانای شیعه، (م826).

9. مقدمه بر کتاب صحائف الابرار اثر آیت الله کاشف الغطا.

10. مقدمه نویسی بر چند اثر دیگر.(1)


1- مجلس نشین قدس، صص 57 _ 61؛ زندگی و مبارزات آیت الله قاضی، صص 130 _ 133.

ص:33

فصل چهارم: فضیلت های اخلاقی

اشاره

فصل چهارم: فضیلت های اخلاقی

زیر فصل ها

سرچشمه اخلاق

پگاه پارسایی

شرح درد اشتیاق

جویبار اشک

توسل به حضرت امام رضا(ع)

ویژگی های فردی

تندیس صلابت و شجاعت

اخلاق اجتماعی

تأکید بر وحدت اسلامی

سلوک ملکوتی

کتاب خانه ارزشمند

مهمان قدسیان

سرچشمه اخلاق

سرچشمه اخلاق

آیت الله قاضی طباطبایی خانواده ای هفت نفره را اداره می کرد. او با فرزندان و اهل خانه اش مهربان بود. ایشان تنها پدر فرزندانش نبود، بلکه آموزگاری دل سوز و دوستی صمیمی برای فرزندانش به شمار می آمد. وجودش برای اهل خانه مایه آرامش بود. فشارهای سیاسی و اجتماعی و دشواری های بسیاری را تحمل می کرد، ولی این گرفتاری ها و آشفتگی ها را در خانه آشکار نمی ساخت و با چهره ای آرام، شاد و بانشاط، وارد خانه می شد. رفتار خداپسندانه اش که با خردمندی همراه بود، اهل خانه را به رعایت فضیلت های اخلاقی و کرامت های انسانی تشویق می کرد. هیچ گاه واکنش های شتاب زده از او سر نمی زد.

تنها موضوعی که بیشتر مورد توجه این پدر پارسا و پایدار و آموزگار اخلاق بود و در صورت لزوم با رعایت حرمت افراد خانه و با بهره گیری از اصول درست تربیتی یادآوری می کرد، انجام وظایف شرعی و حفظ شعایر اسلامی بود. با وجود شخصیت این مرد بزرگ در این خانواده، دیگر نیازی نبود اهل خانه برای خواندن نماز، روزه داری و انجام دیگر واجبات الهی، سفارش شوند؛ زیرا به گونه ای رفتار می کرد که آنان

ص:34

خودبه خود و با میل درونی و اشتیاق معنوی، وظایف و تکالیف دینی و شرعی خود را انجام می دادند.

قاضی طباطبایی، هر از گاه، فرزندانش را فرامی خواند و با پند و اندرز، راه و رسم چگونه زیستن را از دیدگاه قرآن و سنت نبوی و مرام علوی به آنان می آموخت. فرزندانش را به احترام و تکریم مادرشان سفارش می کرد و می گفت مادرتان برای شما زحمت های بسیاری کشیده است و کمتر بانویی پیدا می شود این گونه با دشواری ها کنار بیاید. قدرش را بدانید و با او مهربان و فروتن باشید. وقتی هم که دور از خانه و در تبعید به سر می برد، برای فرزندانش نامه می نوشت و آنان را به رعایت احترام و احسان به مادر فرامی خواند.(1)

پگاه پارسایی

پگاه پارسایی

آیت الله قاضی بر اقامه نماز در اول وقت تأکید داشت و در هر شرایطی که بود، نمازهایش را در وقت فضیلت می خواند. در واقع، ایشان با اعمالش، دیگران را به سوی فضیلت و ثواب هدایت می کرد.

هیچ گاه نماز شب، تهجّد و شب زنده داری را ترک نمی کرد و در تفسیر خطبه حضرت علی(ع) آن روایت مشهور را بیان می کرد که پیروان اهل بیت(ع)، زاهدان شب و شیران روز هستند.(2) ایشان پیش از طلوع فجر، بستر خواب را ترک می کرد. فرزند ایشان در این باره می نویسد:

مرحوم آقا قبل از اذان صبح و سحرگاهان، صلوةاللیل را اقامه می نمود. حتی یادم هست دعاهای ویژه ای را که باید اهلش بخوانند، می خواند و از درگاه خداوند برای مؤمنین مغفرت و رحمت طلب می کرد. از ویژگی های فردی مرحوم والد به نظر بنده، تأکید به نماز بود. همیشه تأکید


1- قاضی طباطبایی؛ قله شجاعت و ایثار، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، صص 107 و 108.
2- سخنرانی شهید قاضی در عید فطر سال 1347، در مسجد مقبره.

ص:35

می کرد بر نمازهایتان مواظبت داشته باشید و توصیه می نمودند کثیرالصلوة باشید. هیچ چیز به اندازه نماز، آدمی را به خدایش نزدیک نمی کند.(1)

شرح درد اشتیاق

شرح درد اشتیاق

با وجود آنکه نسب آیت الله قاضی طباطبایی به خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می رسد، به این خویشاوندی بسنده نکرد و بر اثر تصفیه دل و پیروی از خداوند، دل و ذهنش را به محبت الهی روشن کرد.

شهید قاضی، در پژوهش های پرمایه اش، اشتیاق خود را به خاندان عصمت و طهارت نشان داد و بر اثر پیوند قلبی با آن چشمه های مطهر، از وجود پربرکتشان بهره مند شد. وی با این محبت که به تعمیق آن اهتمام می ورزید، جهت گیری های خود را در عرصه های اجتماعی و سیاسی نشان داد که گویای تولّی و تبرّی است؛ یعنی علاقه داشتن به هر چه در مسیر ولایت و رهبری امام است و بیزاری از آنانی که در راهی جز راه رهبری هستند.

هرگاه کسی موضوعی را که برخلاف مذهب اهل بیت(ع) بود، در سخنرانی یا کتابی بیان می کرد، ایشان واکنش نشان می داد و در برابر آن شخص یا جریان می ایستاد. ایشان با سخنان مستدل و نوشته های معتبر و متکی بر منابع روایی و تاریخی، حقانیت اهل بیت(ع) را به اثبات می رساند. در کتاب های ایشان، این گونه دفاع خالصانه، همراه با شوق و علاقه بسیار دیده می شود.(2)

اگر کسی به ایشان بی احترامی می کرد، به راحتی، وی را می بخشید، ولی درباره مسائل اعتقادی و ارزشی و بی احترامی به ساحت مقدس


1- سید محمدتقی قاضی، زندگی نامه آیت الله قاضی طباطبایی، ص 3؛ گفت وشنود با حجت الاسلام حاج سید محمدتقی قاضی (فرزند شهید)، تنهایی و پایداری، صص 92 و 93.
2- گفت و شنود با حجت الاسلام سید محمدتقی قاضی، تنهایی و پایداری، ص 93.

ص:36

اهل بیت(ع) چشم پوشی نمی کرد. قاضی از ذوق شعری خود نیز در این جهت سود می جُست و در ایام جوانی، اشعاری در مدح و منقبت اهل بیت(ع) سرود. برای نمونه، به بیت های نخست یک مثنوی از ایشان اشاره می شود:

اهل بیت، انوار الطاف حقند

عقل اول وز حقیقت مشتقند

گر نبودستی همان انوار پاک

جدّشان، سرّ ازل آن تابناک

ظلمت بی حدّ فرا شد در زمین

تیره گشتی این جهان طور یقین

باعث ایجاد عالم آن نبی

آل او باشد ز آن نور جلی

رابط فیض وجودستی همه

کاشف سرّ و رموزستی همه

مظهرند بر جلوه توحید حق

علت فیض ازل، بی طعن و دق

لال مانده از بیان این کلام

خود زبانی تا بگوید بر انام

مدح آن انوار حق، سرّ وجود

مقصد اصلی ز هر غیب و شهود

ز آن که در قرآن، ثنا گفته خدا

گشته نازل بهرشان نک «هل اتی»(1)

جویبار اشک

جویبار اشک

هرگاه دانش و آگاهی با شوق و دل باختگی آمیخته شود، انسان به عالی ترین مدارج می رسد. آیت الله قاضی با کوله باری گران سنگ از فقه، اصول، حدیث، رجال، حکمت و عرفان، پیرو ائمه اطهار(ع) بود.

همواره حدیث های معتبر از معصومان، زینت بخش سخنان دل نشین و شیوای او بود. حتی در گفتارهای عادی خود از سخنان بزرگان دین بهره می برد. علاقه اش به ذکر مصایب ائمه، به ویژه خامس آل عبا چشم گیر بود.


1- دست نوشته این سروده ها در کتابخانه آیت الله قاضی طباطبایی موجود است.

ص:37

همیشه پایان هر منبر، به ذکر مصایب خاندان عصمت و طهارت می پرداخت. پژوهش و تألیف کتاب گران سنگی همچون تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، نشانه روشنی بر عشق ایشان به اهل بیت(ع) است.

آنگاه که از مظلومیت شیعه سخن می گفت، روح مبارزه با ستمگران را در جان های عاشق می دمید. محراب و منبر مسجد شعبان هنوز پژواک صدای او را به یاد دارد که با فریاد «یابن الزهرا» نفرت از ستم کاران را آشکار می ساخت.

طنین دل نشین زیارت وارث این شهید والامرتبه گوش رهروانش را می نوازد و اشتیاق آن عزیز، گره بخش مجالس سوگواری برای اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.(1)

توسل به حضرت امام رضا(ع)

توسل به حضرت امام رضا(ع)

شهید قاضی طباطبایی در نامه ای به شهید آیت الله دستغیب نوشته بود:

در ایام دانش اندوزی در حوزه علمیه قم و قبل از آنکه به حوزه نجف اشرف تشرف حاصل نمایم، ذوق و شوق سرشار و علاقه خاصی به فراگیری معارف اسلامی، به ویژه مباحث کلامی و علم اصول دین داشتم. از آن جمله، در موضوع علم امام و پیامبر می کوشیدم تا باور خود را در این باره استوار نمایم و در راه وصول به این مطلب، دست توسل به دامن اهل بیت زده و از آل اطهار(ع)، مطلب خود را به دست می آوردم. سالی در ایام تحصیل، توفیق تشرّف به آستان قدس رضوی نصیبم گردید و مدتی را در جوار بارگاه انور اطهر حضرت امام رضا(ع) گذرانیدم و به درس جمعی از اساتید می رفتم تا از هر خرمنی،


1- مجلس نشین قدس، صص 102 و 103.

ص:38

خوشه ای برچینم. چند روزی توسل به حضرت رضا(ع) نموده و در حرم مطهر پشت سر مبارک می نشستم و منظورم این بود که می خواستم در موضوع علم امام، توجهی از آن حضرت بشود و اعتقادم را محکم نمایم و از قرآن مجید برایم حقیقت مزبور کشف گردد. چند روزی بر این منوال گذشت و به توسل خود ادامه دادم تا آنکه روزی در حرم مطهر در همان مکان مقدس، هنگامی که مقابل ضریح مطهر قرار گرفته و در تفکر بودم، گویا بر قلبم الهام گردید که در موضوع مسئله علم پیامبر و امام، آیه شریفه تطهیر کفایت می کند و به موجب مفاد آن، جهل به آن حضرت راه نمی یابد.(1)

ویژگی های فردی

ویژگی های فردی

آیت الله قاضی به گونه ای از مسایل اخلاقی، معنوی و علمی معارف اسلامی و حقایق قرآنی و منابع روایی اثر پذیرفته بود که کردارش نیز با موازین شرعی و دینی هماهنگی داشت. ایشان تندیس اخلاق و فضیلت بود. به مصداق «النظافة من الایمان»، در پوشیدن لباس و کفش، غذا خوردن، شیوه نگه داشتن امکاناتی که در اختیارش بود و حتی شیوه نگه داری از کتاب ها، مطالعه و یادداشت برداری، نظم و پاکیزگی را رعایت می کرد. رعایت این اصل در میان خانواده و نزدیکان او، زبانزد بود. در مجالس خصوصی و عمومی نیز هنگام منبر رفتن، لباس خود را مرتب می کرد و تا پایان مجالس و محافل چهارزانو می نشست و مراقب بود مبادا عبا از دوشش بیفتد. برخی دوستان ایشان گفته اند ما متوجه نمی شدیم شلوار آقا چه رنگی است. برایش نو و کهنه بودن جامه اهمیت نداشت، ولی به تمیزی و پاکیزگی لباس توجه ویژه ای داشت. نه تنها در میان دوستان و آشنایان، بلکه در مجلس های گوناگون نیز ظاهری آراسته داشت. در جمع


1- این نامه در جلد دوم پرونده تنظیم شده توسط ساواک برای شهید قاضی آمده است.

ص:39

خانواده هم مسائل اخلاقی را کاملاً رعایت می کرد. در خانه، قبایی ساده بر تن می کرد و عرق چین بر سر می گذاشت.

قاضی به انجام مستحبات پای بند بود و حتی هنگام خوردن و آشامیدن، از سفارش های اسلامی غفلت نمی کرد و افراد خانواده را نیز به رعایت این نکته ها و امور مستحبی سفارش می کرد. او تا زمانی که گرسنه نمی شد، لب به غذا نمی زد و پیش از آنکه سیر شود، از خوردن دست می کشید. همچنین با عجله غذا نمی خورد و درنگ در این کار را لازم می دید. پیش از برخاستن، خداوند را سپاس می گفت و در صورت امکان، صبح ها پیش از صبحانه، سیب می خورد و فایده های آن را برای اطرافیان برمی شمرد.

وقتی کسی سخن می گفت، حرفش را قطع نمی کرد و با دقت به سخن وی گوش می داد، حتی اگر گوینده، کودک بود. تا کسی سؤالی مطرح نمی کرد، ایشان سخن نمی گفت. آن شهید، عاشق آگاهی و مطالعه کتاب های گوناگون و یافتن حقایق ناب بود. در این راستا هیچ گاه خسته نمی شد و بر این باور بود که کاوش و گشت وگذار در بوستان های معرفت و اندیشه ملال آور نیست و به حقیقت جویی آدمی کمک می کند.

احترام به بزرگ و کوچک از دیگر ویژگی های فردی او بود. برای ایشان، طلبه ای جوان با شخصیتی بلندآوازه، فرقی نمی کرد و اگر چنین شخصی به دیدارش می رفت، به سرعت برمی خاست و به او احترام می گذاشت. دراین باره حتی میان دوست و دشمن هم تفاوتی قائل نمی شد. اگر افرادی با او اختلاف داشتند و پشت سر وی سخنی یاوه گفته بودند یا جایی کم احترامی کرده بودند، وقتی به منزل وی می رفتند یا در محفلی که ایشان حضور داشت، وارد

ص:40

می شدند، شهید قاضی ناروایی ها را از یاد می برد و برمی خاست و به آنان احترام می گذاشت.

شهید قاضی عقیده داشت هر انسانی نسبت به خودش حقوقی دارد و باید کرامت، وجاهت و شئون خویش را پاس دارد و نگذارد شخصیتش آسیب ببیند. یکی از دوستان صمیمی آیت الله قاضی که همواره در خدمتشان بود، درباره ایشان می گوید:

در تابستان سال 1358 خورشیدی، روزی هوا خیلی گرم بود. به طوری که انسان نمی توانست بیش از یک پیراهن در بر داشته باشد و مدام از سر و صورت ما عرق می ریخت. آیت الله قاضی با همان حالت همیشگی و لباس رسمی روحانیت نشسته بود و به امور مردم و مشکلات مراجعین رسیدگی می کرد. این برنامه چند ساعتی در آن هوای گرم و طاقت فرسا ادامه یافت تا اینکه افراد رفتند و اتاق خالی شد. من انتظار داشتم ایشان حداقل عبا و عمامه خود را بردارد تا از شرّ این گرما تا حدودی رهایی یابد، اما با کمال شگفتی دیدم همان طور آرام و باوقار به حالت چهارزانو نشسته، به نامه ها و پرسش های مکتوب نگاه می کند و آنها را به دقت مطالعه می نماید و برای هر کدام، جواب مناسب و منطقی می نویسد. عرض کردم: آقا همه مراجعین رفته اند. دیگر کسی در اتاق نمانده است. آیا بهتر نیست عبا و عمامه را بردارید تا کمی خنک گردید؟ فرمود: مگر من خودم آدم نمی باشم؟ و افزودند: انسان باید برای خودش هم احترام قائل گردد و شأن و منزلت خویش را حفظ کند، اگرچه در خلوت باشد.(1)

تندیس صلابت و شجاعت

تندیس صلابت و شجاعت


1- زندگی نامه آیت الله قاضی طباطبایی، ص 3؛ محمد ابراهیم نژاد، قاضی طباطبایی؛ قله شجاعت و ایثار، صص 110 و 111؛ تنهایی و پایداری، صص 92 و 93.

ص:41

آیت الله قاضی، غیرت دینی ویژه ای داشت و در پاسخ دادن به خلاف ارزش ها تردید نمی کرد. هنگامی که بر ضد دیانت و قرآن سخنی گفته می شد، به شدت برمی آشفت. هر چند این خشم سبب نمی شد پاسخ دشمنان و مخالفان را سطحی و سُست و به دور از برهان و دلیل بدهد. پاسخ ایشان، قاطع، سنجیده و مستند بود.(1)

در راه احیای ارزش های الهی و معنوی و گسترش آیین مبین اسلام، بسیار شجاع، باصلابت و نترس بود. وقتی حق را تشخیص می داد و اراده می کرد مقاومت کند و به دفاع برخیزد، هیچ کس نمی توانست او را آرام کند. او در این مسیر، با فشار شدید ساواکی ها، درباری ها و برخی مرتجعان و تنگ نظرانی روبه رو بود که نمی توانستند او را تحمل کنند. به همین دلیل، افرادی به حذف او می اندیشیدند. حتی عالمان تصمیم گرفتند در مجالس و محافلی که برگزار می کردند، جلوی پایش برنخیزند و به وی احترام نگذارند و به او جا ندهند، ولی این رفتارها آیت الله قاضی را از راهی که برگزیده بود، دور نساخت. البته عالمان راستین و بیشتر روحانیان منطقه، برای شجاعت، دانش و فضایل اخلاقی شهید قاضی احترام قائل بودند و به وی بسیار علاقه داشتند.

«در سال 1343، ساواکی ها خواستند بر حسب ظاهر، یک نوع توافقی با روحانیت به وجود آورند. برای عملی ساختن این منظور، جلسه ای در محل اتاق بازرگانی تبریز تشکیل شد. علمای سرشناس شهر نیز دعوت شده بودند و استاندار وقت، رئیس ساواک، فرماندهان نظامی و انتظامی آن روز در این جلسه حضور داشتند. سرتیپ حسن مهرداد، رئیس ساواک آذربایجان درصدد گردید مطالب موهنی درباره حضرت امام


1- زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، صص 143_ 148.

ص:42

خمینی رحمه الله مطرح کند. در عباراتش این نکته مورد تأکید بود که امام می خواهد در کشور آشفتگی به وجود آورد و امنیت ایران را بر هم بزند و اجازه نمی دهد بین دولت مرکزی و افراد روحانی اتحاد به وجود آید. سکوت محض آمیخته به خوف و هراس در آن جلسه حاکم بود. اختناق شدید پس از قیام 15 خرداد 1342 و دستگیری امام، آن چنان بر جلسه سایه افکنده بود که اگر کسی مخالفتی می کرد و سخنی می گفت، مجازاتش، تبعید، حبس و شکنجه بود، اما شهید قاضی با شجاعت تمام از جای خویش برخاست و صندلی را برداشت تا بر سر رئیس ساواک بکوبد که مأمورین آن را گرفتند».(1)

فروتنی شهید قاضی در برابر دوستان و گروه های گوناگون مردم، نمونه بود، ولی در زمان طاغوت به وابستگان رژیم پهلوی، اعتنا نمی کرد و اگر یکی از مقام های دولتی می خواست کنارش بنشیند، برایش جا باز نمی کرد.

«یک بار در مسجدی، برای یکی از درباریان، مجلس ترحیمی برگزار کرده و راه های منتهی به این مسجد را بسته بودند. وقتی شهید قاضی خواست از آنجا بگذرد، افسری جلو آمد و گفت آقا نمی توانید از اینجا بروید. مرحوم قاضی با خشم گفت: «برو گم شو» و چنان رفتاری با آن مأمور رژیم شاهنشاهی کرد که وی ترسید و کنار رفت... یک روز، شخصی که زیاد هم با مرحوم قاضی روابط خوبی نداشت، به منزلش آمد. او بی درنگ تمام قد به احترامش برخاست و مقدمش را گرامی داشت. یکی از نزدیکان دلیل این رفتار را جویا شد. جواب داد: احترام میهمان لازم است، اگرچه مخالف من باشد».(2)


1- گفت وشنود با حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده، تنهایی و پایداری، صص 79 و 80.
2- مجله پیام انقلاب، ش 96، ص 40.

ص:43

حجت الاسلام والمسلمین میرزا نجف آقازاده چنین نقل کرده است:

در زمان حکومت نظامی سال 1357، تعدادی تانک از پادگان های قزوین به تبریز آورده بودند تا به وسیله آنها در شهر ویراژ دهند و برخی منازل و اماکن را هدف گلوله های آنها قرار دهند و با این شیوه، بین مردم وحشت ایجاد کنند تا آنان از تظاهرات دست بردارند. آیت الله قاضی به بنده امر فرمودند با فرماندار نظامی وقت تماس بگیرم. من هم اطاعت کردم و با وی تماس برقرار کردم. آیت الله قاضی گوشی را از من گرفتند و خطاب به وی فرمودند: آیا شما به خاطر یک قلدر می خواهید کشور را به آتش بکشید و افزود: شما شانس داشته باشید که من تا صبح زنده نمانم. اگر صبح فرا برسد، کفن می پوشم و پیشاپیش مردم به خیابان ها می آییم. شما با تانک هایتان و ما هم با کفن هایمان. ببینیم کار به کجا می کشد. فرماندار نظامی از این تهدید تلفنی و اقتدار و صلابت شهید قاضی احساس هراس کرد و به آقا قول داد الان به پادگان می روم و جلویشان را می گیرم و چنین هم شد و جلوی خروج آنها را گرفت.(1)

اخلاق اجتماعی

اخلاق اجتماعی

توجه به افراد و رعایت حال نیازمندان و رنج دیدگان، در ذکر، تهجد و نیایش های عارفانه و دوری از خواسته های دنیایی و فناپذیر ریشه دارد. این ویژگی برای قاضی، آزادگی و رشد روحی و معنوی به ارمغان آورده بود. همچنین به برکت سلوک عارفانه و دوری از گرایش های نفسانی، فضایلی در وجودش شکل گرفته بود که بر اساس آن، بذر محبت، فداکاری، گذشت، بخشش، همکاری و دل سوزی در جامعه کاشته بود. آیت الله قاضی بر اساس منابع قرآنی و سنت نبوی، به کرامت انسان و جایگاه


1- تنهایی و پایداری، ص 81.

ص:44

او احترام ویژه ای می گذاشت و بر این باور بود که دشواری ها نباید این ویژگی را از بین ببرد و ما باید برای حفظ کرامت ذاتی افراد بکوشیم.

شهید قاضی به دلیل شکوفا ساختن کمالات و فضایل، میان سرنوشت و سعادت خود با بهروزی و آرامش دیگران، پیوند عمیقی یافته بود. این ویژگی، او را از گوشه خلوت بیرون آورده و به جامعه و زندگی اجتماعی کشانده بود. به اندازه ای مسئولیت پذیر بود که نمی توانست نسبت به دردها و رنج های دیگران، بی اعتنا باشد. توجه به ستم دیدگان و نیازمندان، مبارزه با ستم کاران، امر به معروف و نهی از منکر و اهتمام به امور مسلمانان، نشانه های برجسته مسئولیت پذیری شهید قاضی بود.

آن اندیشمند پارسا، ساده زیست بود و با وجود توانایی مالی، همانند مردم عادی و نیازمندان می زیست و از اشرافیت و تجمل و رفاه گریزان بود. او با مردم زندگی می کرد و از نزدیک با دشواری ها و دردهای آنان آشنا بود. تهی دستان در برابرش احساس خواری نمی کردند و درِ خانه اش به روی همه باز بود. همه می توانستند به دیدارش بروند و به درد دل و شرح گرفتاری هایشان بپردازند. او هم در حد توان، گره گشایی می کرد. وی تنها با سخنرانی و بیان مسائل اخلاقی و اجتماعی، به گسترش اسلام نمی پرداخت، بلکه به ارزش های الهی عمل می کرد. او برای بیش از دویست خانواده نیازمند، خانه تهیه کرد. او به محرومان توجه داشت و از اطرافیانش هم می خواست به حل دشواری های مستمندان بپردازند. شهید قاضی، از بنیان گذاران اصلی «هیئت مستمندان تبریز» به شمار می آمد.(1)

شهید قاضی، حق شناس و قدردان بود و نیکی ها را هر چند اندک، بزرگ جلوه می داد و از یاد نمی برد. همواره از رفتار خوب اشخاص، تشکر می کرد.


1- زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، صص 145 _ 147.

ص:45

به وفاداری در دوستی و پای بندی به پیمان، بسیار توجه داشت. هیچ گاه حق نان و نمک را از یاد نمی برد و حق دوستی را نادیده نمی گرفت. همچنین به کسی اجازه نمی داد دستش را ببوسد و اگر کسی به این قصد، دستش را می گرفت، خود را عقب می کشید.(1)

اگر بر دشمن خویش غلبه می یافت، اصل رأفت اسلامی را در نظر می گرفت. سرهنگ سلیمی که از ساواکی های تبریز بود، در تهران دستگیر شد. او از بازداشتگاه خود نامه ای برای قاضی نوشت و از وی تقاضای بخشایش کرد و خواست در تبریز به پرونده اش رسیدگی شود. آیت الله قاضی، درباره آزار و اذیت سرهنگ سلیمی که به وی گزارش شده بود، نامه ای به دادسرای انقلاب اسلامی تبریز فرستاد و گفت:

این جانب شخصاً نسبت به خودم در مقام انتقام جویی از نام برده نیستم. جهت و موقعیت دینی این جانب اجلّ از آن است که با امثال ایشان از مقام انتقام بیایم، بلکه جزای آن اعمال را به منتقم حقیقی واگذار می کنم و شخصاً از حق مشروع خودم می گذرم و عفو و اغماض را نسبت به خود درباره نام برده، پیشه خود می سازم.(2)

تأکید بر وحدت اسلامی

تأکید بر وحدت اسلامی

آیت الله قاضی برای هم بستگی میان مسلمانان، گام های سنجیده و خردمندانه ای برداشت. هدف وی از برقراری وحدت میان مذهب های اسلامی، افزایش اقتدار جامعه اسلامی و ایستادگی در برابر بیگانگان بود. آن شهید برای اجرای این امر مهم به سخنرانی بسنده نمی کرد و در فرصت های مناسب با تدبیرهای عاقلانه، در این مسیر گام برمی داشت. ایشان می گوید:


1- زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، ص 147.
2- زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، ص 150، به نقل از: نامه آیت الله قاضی به دادسرای انقلاب اسلامی تبریز در تاریخ 9/6/1399 ه_ . ق.

ص:46

به یاد دارم یک بار هنگامی که از سوریه بازگشتم و وارد سرزمین عراق شدم، در شهر رمادی به دلیل غروب آفتاب و رسیدن وقت نماز توقفی داشتیم. وضو گرفته و در صحن خانه وسیعی، حصیر انداخته، خواستم مشغول نماز گردم. مشاهده کردم عده ای از جوانان اهل تسنّن آمدند و در چند قدمی من ایستادند. متوجه شدم می خواهند بدانند من چگونه می خواهم سجده نمایم. وقت سجده که فرا رسید، جبین را بر حصیر نهادم و سایر همراهان اغلب از من پیروی کردند، اما برخی بر تربت کربلا سجده کرده بودند. چند نفر از جوانان سنّی مذهب جلوتر آمدند و از حقیقت این امر پرسیدند. واقع امر را برایشان بیان کردم. قانع شدند و تشکر نمودند و اظهار داشتند ما درباره [شیعیان] گونه ای دیگر فکر می کردیم؛ زیرا به ما جور دیگری تلقین کرده بودند.

نظیر این قضیه در زینبیه دمشق اتفاق افتاد و چند نفر از دوستان اهل عراق که از عرب های شریف اهل نجف اشرف بودند، حضور داشتند. به برخی از جوانان اهل سنّت که اهل سوریه، مصر و لبنان بودند، حقیقت سجده کردن شیعه بر تربت حضرت سیدالشهدا را بیان کردیم و از آنچه خیال کرده بودند و صرفاً از روی تقلید اعتقاد داشتند، عذر خواستند.(1)

تلاش فراوان قاضی برای پاسداری از وحدت مذهب های اسلامی سبب نمی شد در دفاع از مقدسات شیعی کوتاه بیاید. وی در هیچ شرایطی، اهانت به اسلام اصیل و مذهب اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را برنمی تابید. در روزگار سیاه ستم شاهی، یکی از روحانی نماهای اهل سنّت به تحریک کارگزاران استبداد، نشریه ای بر ضد شیعه در غرب کشور چاپ کرد. وقتی خبر به آیت الله قاضی رسید، سخت برآشفت. ایشان چند روز، پی درپی و بی درنگ مطالبی مناسب در پاسخ به نشریه


1- سید محمدعلی قاضی طباطبایی، تحقیق دربارة اول اربعین حضرت سیدالشهدا، صص 416 و 417.

ص:47

مخالف فراهم آورد تا تبلیغات مسموم آنها را از بین ببرد. او در این سوز و گداز به سر می برد که شنید کتابی با عنوان پاسخ به بداندیشان در رد آن یاوه سرایی ها نوشته شده است. این خبر، شهید قاضی را شادمان ساخت. ازاین رو، با تهیه و پخش چندین هزار جلد از این اثر در غرب کشور، نقشه های شوم دشمنان قرآن و عترت را خنثا کرد.(1)

سلوک ملکوتی

سلوک ملکوتی

آیت الله قاضی طباطبایی، منتسب به خاندانی است که همچون منظومه ای نورانی شناخته شده اند. او هم در این راه به مقاماتی والا دست یافت؛ زیرا به عبادتی با انگیزه درونی روی آورد و از طریق تزکیه نفس، خودخواهی ها و خواسته های دنیوی را زدود و به اخلاص، صدق و صفا دست یافت. او عرفانی را برگزید که در قرآن و حدیث ریشه داشت و اساس آن بر انجام واجبات و مستحبات و ترک محرّمات و مکروهات استوار بود.

قاضی طباطبایی به برکت عروج عرفانی، به کشف و شهود دست یافت، ولی خود مایل به بیان آن نبود. سیدجواد هشترودی با مرحوم قاضی پیوند خوبی نداشت. محمدباقر صدری می گوید: «این شخص با من مناسبات دوستانه داشت. روزی به او گفتم این چه شیوه ای است که پیش گرفته اید؟ پس از طرح مسائلی گفت، در محرم سال 1342 من در جایی به منبر می رفتم. برایم گرفتاری هایی پیش آمد که به ناچار وقتی به منزل آمدم، به حضرت زهرا(س) متوسل شدم. چون خوابیدم، در رؤیایی راستین دیدم بانوی بزرگی که به نظر می رسید زهرای اطهر(ع) بود، گفت


1- قاضی طباطبایی؛ قلّه شجاعت و ایثار، صص 111 و 112.

ص:48

نزد فرزندم امانتی داری، برو آن را بگیر. وقتی بیدار شدم، از محلی که برای تبلیغ رفته بودم، با وجود اینکه سوم محرّم بود، آمدم تبریز. از جایی که منزل مرحوم قاضی بود، عبور می کردم، چون ایشان را دیدم، سلام کردم. به اسم کوچک مرا فراخواند و گفت: نزد من امانتی داری، بیا بگیر».(1)

شبِ قبل از ورود آیت الله قاضی به بافت کرمان (محل تبعید ایشان)، همسر آقای شفیعی (میزبان ایشان در کرمان) در عالم رؤیا دیده بود به کربلا رفته و به زیارت حضرت امام حسین(ع) مشرّف گردیده است. به علاوه، همسایه ایشان در عالم رؤیا مشاهده کرده بود که حضرت فاطمه زهرا(س) به خانه آنان آمده است. در حسرت بود که چه عمل خیری از او صادر شده است. چون آیت الله قاضی به خانه آنان گام نهاد، این بانو خطاب به ایشان گفت: «حالا می فهمم که شما میهمان ما خواهید بود و در خدمت گزاری مهیا هستیم.»(2) گویا این بانو مدتی در بستر بیماری افتاده بود که در رؤیایی صادق، بانویی محترم به وی می گوید تو دیگر کسالتی نداری، از جا برخیز. قرار است فرزندم به اینجا بیاید و تو از او مراقبت خواهی کرد.(3)

آیت الله قاضی، اندیشه های عارفانه اش را در شعری این گونه بیان کرده است:

چهل سال بیش با خرد و هوش زیستم زیستم

آخر نیافتم به حقیقت که چیستم

عاقل ز هست گوید و عارف ز نیستی

من در میان آب و گل هست و نیستم


1- زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، مصاحبه با محمدباقر صدری، جلسه اول، ص 157.
2- سید محمدعلی قاضی طباطبایی، سفرنامه بافت، نسخه خطی، صص 24 و 25، به نقل از: زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، ص 158.
3- پرونده آیت الله قاضی، ج 5، ص 55.

ص:49

من صدر بزم اُنسم و مجلس نشین قدس

لیکن تو چون به بزم نشینی، بایستم

زان خنده آمدم به کمالات دیگران

کاندر کمال خویش چو دیدم، گریستم

کتاب خانه ارزشمند

کتاب خانه ارزشمند

میراث گران سنگ این خاندان، کتاب خانه ای مهم بود که از نیاکان اهل علم و معرفت آیت الله قاضی به وی رسیده بود. متأسفانه سال ها پیش بر اثر سیل، حدود سه هزار جلد از کتاب های آن نابود شد. کتاب های خطی برجامانده، افزون بر هزار جلد است که از نظر محتوا، جلوه های هنری و فرهنگی و منحصربه فرد بودن برخی از آنها، اهمیت بسیاری دارد.

آیت الله قاضی، سال ها پیش از این، فهرست این آثار را تهیه کرد و برای شیخ آقابزرگ تهرانی فرستاد.(1) افزون بر نسخه های خطی، شمار قابل توجهی از فرمان های سیاسی، اداری، اسناد حقوقی، قباله ها و نامه های دوستانه رجال سیاسی و مذهبی آذربایجان از دوره کریم خان زند تا زمان آیت الله قاضی، در این کتاب خانه نگه داری می شود. بخش مهمی از تاریخ مبهم آذربایجان در لابه لای این اسناد نهفته است.

آیت الله قاضی، این کتاب خانه را گسترش داد و حدود بیست هزار جلد کتاب چاپی که بیشتر آنها در نجف، قاهره، بیروت و حیدرآباد دکن چاپ شده بود، فراهم آورد. این کتاب خانه توجه پژوهشگران و نویسندگان منطقه را به خود جلب کرده است. قاضی شمار قابل توجهی از این کتاب ها را مطالعه کرده و در صورت لزوم درباره آنها مطلب نوشته است.(2)


1- شیخ آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ص 217.
2- کاروان علم و عرفان، ج 2، ص 278؛ مختصری از زندگی آیت الله قاضی، صصص 33 و 34؛ زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، صص 148 _ 149.

ص:50

مهمان قدسیان

مهمان قدسیان

پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی رحمه الله، تلاش های آیت الله قاضی افزایش یافت. امام خمینی رحمه الله در مرداد سال 1358 خورشیدی، آیت الله قاضی را به عنوان نماینده تام الاختیار خویش و امام جمعه تبریز منصوب کرد. نخستین نماز جمعه تبریز در روز 27 مرداد 1358 (روز جهانی قدس) برگزار شد. مهم ترین تلاش ایشان در این دوره، ایجاد امنیت و ثبات، تحرک بخشیدن به سازندگی ها، رفع کدورت ها و کاستی ها و نظارت بر حفاظت از امکانات عمومی بود.

با نامه امام خمینی رحمه الله، کمیته های انقلاب اسلامی تشکیل شد که وظیفه اش، حفظ نظم و آرامش بود. آیت الله قاضی در راه اندازی و فعال سازی کمیته، تلاش چشم گیری انجام داد. ایشان در ساختن و بازسازی مسجدها و دیگر مکان های مذهبی نیز فعال بود. ساخت مسجد طوباییه، مسجد ارزیل در روستای ارزیل، مسجد امام حسین(ع) در آخر کوچه باغ تبریز، مسجد آیت الله حکیم در خیابان کمربندی، بازسازی مسجد شعبان در خیابان تربیت تبریز و نیز ساخت حسینیه امام حسین(ع) از مهم ترین کارهای وی در این عرصه است.

پس از شهادت آیت الله مطهری، قاضی بسیار اندوهگین شد. ایشان همواره به اطرافیان خود می گفت: «کاش بنده هم همچون شهید مطهری، روزی به این فیض برسم.»(1) دعای قاضی زود مستجاب شد. مدتی وی را تلفنی، به مرگ تهدید می کردند. او به اطرافیانش می گفت: «اینها تصور می کنند من از مرگ می هراسم، والله که آرزوی من شهادت است».


1- روزنامه رسالت، ش 1394، ص 4.

ص:51

روز دهم آبان سال 1358 برابر با عید سعید قربان، آن عارف زاهد و عالم نستوه، نماز عید قربان را خواند و در خطبه ها از دشمنی های ضد انقلاب ها پرده برداشت. پس از اقامه نماز مغرب و عشا در مسجد شعبان، هنگامی که با همراهان به خانه می رفت، به دست گروه فرقان ترور شد. روز بعد، پیکر آیت الله قاضی، در مسجد مقبره و در کنار نیاکانش به خاک سپرده شد. امام خمینی رحمه الله در یازدهم ذی حجّه 1399 ه_ .ق به مناسبت شهادت یار دیرین خود پیام داد که در فرازی از آن آمده بود:

با کمال تأسف، ضایعه ناگوار شهادت عالم مجاهد، حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمدعلی قاضی طباطبایی رحمه الله را به عموم مسلمانان متعهد و علمای اعلام مجاهد و مردم غیور و مجاهد آذربایجان و خصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت، عرض و از خدای متعال صبر انقلابی برای مجاهدین راه حق و اسلام خواستارم.(1)


1- صحیفه امام، ج 10، ص 420.

ص:52

فصل پنجم: دیدگاه های آیت الله قاضی

اشاره

فصل پنجم: دیدگاه های آیت الله قاضی

زیر فصل ها

امر به معروف و نهی از منکر

نفرت از غاصبان قُدس

ضرورت وحدت اسلامی

اطاعت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله

معنای اولی الامر

صلوات بر آل محمّد

ضرورت سوگواری برای سیدالشهدا(ع) تا اربعین

ارادت به امام خمینی رحمه الله

منابعی برای تحقیق و مطالعه افزون تر

امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر

«انسان که امر به معروف و نهی از منکر می کند، نمی گوید چرا همه جا آباد شده، [آیا] شهر ما خراب مانده است؟ شما نمی بینید، اقلاً خودتان مواظب باشید. در این موقع که هر جای دنیا آباد می شود، چرا شهر شما خراب باشد؟ به این جهت است که در شما روحیه دیانت است... حضرت علی(ع) می فرماید با امر به معروف و نهی از منکر، زمین آباد می شود».(1)

«امر به معروف و نهی از منکر نمودن آسان نیست؛ [زیرا] با کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند، خیلی اشخاص طرف می شوند، عداوت می کنند، تحریک می کنند. آسان نیست. بی جهت نیست که قرآن قاتل کسی را که امر به معروف و نهی از منکر می کند، با قاتل پیامبران یکی دانسته است».(2)

نفرت از غاصبان قُدس

نفرت از غاصبان قُدس


1- زندگی و مبارزات آیت الله قاضی، ص 151.
2- زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، ص 148.

ص:53

«حضرت علی(ع) می فرماید: خدایا کفار اهل کتاب را معذّب کن. خدایا به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله، آنهایی را که در لباس اسلام به دولت اسرائیل کمک می کنند، محو و نابود کن...» از مراجع تقلیدی که در نظرم است، خرید و فروش با اینها را حرام اعلام کرده اند، عبارتند از: حضرات آیات سید محسن حکیم، امام خمینی رحمه الله، میلانی، نجفی مرعشی. همه شان حرام کرده اند. مادامی که اینها از مسلمانان دست نکشیده اند، با اینها خرید و فروش حرام است. در این خیال هستند که تمام ممالک اسلامی را تصاحب کنند، تمام مشاهد متبرکه را تصرف کنند. شما فکر می کنید اگر در آنجا (فلسطین) مسلمانان را اذیت کردند، شما در اینجا راحت خواهید ماند؟ بالله العلی العظیم، جلوی چشم من است هرگاه پیشامدها در آینده پیش آید، خدای ناکرده چگونه مسلمانان را (صهیونیست ها) از خانه شان بیرون می کنند. هیچ گاه غفلت نکنید».(1)

ضرورت وحدت اسلامی

ضرورت وحدت اسلامی

«اروپاییان بیشتر از کمونیسم از اتحاد شما مسلمانان در وحشت هستند. ازاین رو، به هر شکلی می خواهند در میان تمام طبقات، اختلاف ایجاد کنند. نفهمی یک عده (هم) سبب پیشرفت کار آنها شده است. یک عده مرام دشمنان را کاملاً عمل می کنند. یکی می فهمد و یکی نمی فهمد. من حیث لا یشعر عمل می کنند. بدبختی تمام مسلمانان از اینهاست. در سرشان نه خدا هست، نه سواد و نه فهم و شعور. سید جمال الدین اسدآبادی آن صحبت ها را (درباره اتحاد مسلمانان کرده است)، اما هنوز


1- زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، ص 230، به نقل از: نوار سخنرانی شهید قاضی در تاریخ 30/9/1347.

ص:54

از او دست برنمی دارند. بهتان می زنند و هر آنچه بگویید، در حقش می گویند. یک عده می خواهند وحدت را از بین ببرند و به ریشه مسلمانان آب ببندند. (البته) همگی علما متحد هستند. فقط یک عده داخل اینها رفته اند و با هیکل و قیافه (خودی) ایجاد اختلاف می کنند. به یاد داشته باشید به دست اینها به اسلام ضربه زده شده است».(1)

اطاعت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله

اطاعت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله

«اطاعت الله، اوامر و نواهی خداوند است که توسط انبیا و فرستادگانش وحی می کند و باید از آن اطاعت کرد، و لیکن این یک حیثیت است، ولی اطاعت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دارای دو حیثیت است. نخست حیثیت تشریعی آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وحی را به واسطه جبرییل اخذ می کند از جانب خداوند و به مردم می رساند. دوم حیثیت حکمی (حکومتی) و رأیی که این حیثیت همان مرحله قضاوت و حکومت است که با آن حیثیت، اگر کسی کاری یا تنازع و مرافعه ای داشته باشد، رجوع خواهیم کرد به رسول الله و اولی الامر. از آیه شریفه «أَطِیعُوا الله وَأَطِیعُوا الرّسُولَ وَأُولِی الْأَ مْرِ مِنْکُمْ»، (نساء: 59) عصمت پیامبر را می فهمیم؛ (زیرا) خداوند اطاعت از پیامبر را مطلق کرده است. بدون اینکه مقید به قیدی کند. پس محال است پیامبر برخلاف اوامر و نواهی خداوند چیزی بگوید».(2)

معنای اولی الامر

معنای اولی الامر


1- اصل سخنرانی به زبان ترکی است و نوار آن موجود است (نک: زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، صص 225 _ 266).
2- سخنرانی آیت الله قاضی طباطبایی در مسجد مقبره تبریز، سال 1398، به نقل از: تنهایی و پایداری، ص 151.

ص:55

«اطاعت «از اولی الامر منکم»، عیناً اطاعت از رسول است. همان گونه که اطاعت پیامبر به قیدی مقید نیست. پس اولی الامر نیز باید معصوم باشد. تمام سخنان شیعه از روی آیات و دقت علمی است، و سطحی و ساده به معنای آیات توجه نمی کند. پس اولی الامر باید اشخاصی باشند که برخلاف اوامر و نواهی پیغمبر چیزی نگویند و اگر اولی الامر معصوم نباشد، در اینجا تناقض به وجود می آید و خداوند احدیت منزه است از اینکه در قرآن تناقض باشد».(1)

صلوات بر آل محمّد

صلوات بر آل محمّد

«مراد از آل محمد که باید در صلوات به رسول الله، صلوات بر آنان نیز ضمیمه شود و آنها را هیچ وقت نمی توان از صلوات به رسول الله جدا کرد و اجماعی میان شیعه است عبارت از امیرالمؤمنین علی، فاطمه، حسن و حسین و نُه امام معصوم از اولاد امام حسین صلوات الله علیهم است و این مسئله از ضروریات امامیه اثناعشریه و از اتفاقات بی شک و شبهه و از مسلّمات میان شیعه و از بدیهیات است و روایات در این موضوع، بی شمار است. منظور از اهل بیت در آیه شریفه تطهیر عبارت از آن بزرگواران است که رسول الله آنان را زیر کسا (عبا) جمع فرموده و نیز آنان را در قضیه مباهله با نصارای نجران همراه خود به مباهله حاضر کرد.

صلوات فرستادن به رسول الله و اولاد طاهرین او(ع) در تمامی حالات و اوقات، رجحان شرعی داشته و از اعمال حسنه و اقوال مستحبه می باشد. خصوصاً در موقعی که بیشتر از شعائر دینی محسوب گردد و با صدای بلند چنانچه خود آن وجود مقدس دستور داده، این شعار اسلامی


1- سخنرانی آیت الله قاضی طباطبایی در مسجد مقبره تبریز، سال 1398، به نقل از: تنهایی و پایداری، صص 153 و 154.

ص:56

را باید انجام داد. بعضی از فضلا گفته اند افضل اعمال و اوراد و اذکار، صلوات بر محمد و آل محمد است. از مواردی که صلوات گفتن بسیار خوب و هیچ گونه رجحانش مشکوک نیست، در تعقیبات بعد از نمازهای فرایض پنج گانه است که از تعقیبات مهمی به شمار می رود».(1)

ضرورت سوگواری برای سیدالشهدا(ع) تا اربعین

ضرورت سوگواری برای سیدالشهدا(ع) تا اربعین

«از وجوهی که برای تأسیس روز اربعین برای سیدالشهدا (وجود دارد) آن است که برای سیدالشهدا(ع) زمین و آسمان تا چهل روز گریه کرده. چنانچه زراره بن اعین که از اکابر فقهای شیعه و محدثین باعظمت امامیه است، از حضرت امام صادق(ع) روایت کرده است. حتی در میان مردمان در زمان فوت کسان خودش، این رویه معمول شده و این سیره را انجام می دهند و شیعه تا اربعین آن حضرت از شادی و سرور خودداری می کند. خصوصاً درباره کسی که آثار عملی و نتایج قدمی را که در راه آسایش دینی و دنیوی آنان برداشته باشد و در اصلاح جامعه، از جان گذشتگی نشان داده و نهضتی علیه ستم و از بین بردن ستم کاران روزگار کرده و نهضتی به وجود آورده که اثر آن اسلام و قرآن را زنده نگاه داشته و دین الهی را از دستخوش دشمنان سرسخت آن نجات داده و زحمت های خاتم انبیا را نگذاشته به هدر برود و بازیچه بنی امیه شجره ملعونه گردد و با خون خود درخت توحید را سیراب نموده و نگذاشته در نتیجه جور و اشاعه فحشا و منکر بنی امیه خشک شود و خون دل خویش را در راه خدا بذل کرده تا مردم را از حیرت ضلالت و گمراهی [که] پیش آمده بود، برهاند و اگر آن نهضت مقدس نبود، از اسلام به غیر از دین تشریفاتی و ساخته بنی امیه چیزی باقی نمانده بود. لذا باید


1- نک: اول اربعین حضرت سیدالشهدا، صص 464 _ 544.

ص:57

مسلمین عموماً و شیعه خصوصاً در زنده نگه داشتن تاریخ واقعه جان گداز کربلا اهتمام تمام به کار ببرند».(1)

ارادت به امام خمینی رحمه الله

ارادت به امام خمینی رحمه الله

آیت الله قاضی پس از شهادت آیت الله مطهری، در پیام تسلیتی که برای امام فرستاد، ارادت خود را این گونه بیان کرد: «استاد اعظم و رهبر عالی قدر و ای ابرمرد تاریخ، این شخصیت بزرگ (شهید مطهری) عضو بسیار ارزنده و مؤثر انقلاب و تربیت یافته مکتب درس و تربیت حضرت مستطاب عالی و مورد توجه آن جناب و در حکم فرزندی از فرزندان آن ذات معظم بود. لذا غمی که از فقدان آن شهید بزرگوار، امام را متوجه است، وصف ناکردنی است. ای کاش یارانش که یکی از آنان ارادتمند می باشم، در خاک و خون بغلطیم تا دین خدا استوارتر و مسلمانان به انجام وظایف دینی تواناتر باشند. شاگردانت در این آرزو هستند».(2)

منابعی برای تحقیق و مطالعه افزون تر

منابعی برای تحقیق و مطالعه افزون تر

1. ابراهیم نژاد، محمد، دیدار با ابرار، جلد 40 (قاضی طباطبایی؛ قله ایثار و شجاعت)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1373.

2. اسماعیل زاده، صمد و رحیم نیک بخت، زندگی و مبارزات شهید آیت الله قاضی طباطبایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1380.


1- اول اربعین حضرت سیدالشهدا، صص 387 و 388.
2- زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، ص 154.

ص:58

3. ترابی طباطبایی، سید جمال الدین، نسب نامه شاخه ای از طباطبایی های تبریز، تبریز، سازمان اسناد ملی، مدیریت منطقه شمال غرب، چاپ اول، 1376.

4. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، خاطرات 15 خرداد (تبریز، قسمت دوم)، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1375.

5. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، (جلد 8)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، چاپ دوم، 1377.

6. صالح مدرسه ای، فاطمه، ستاره های زمین، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، 1376.

7. قاضی طباطبایی، سیدحسن، خاندان های فضل و دانش آذربایجان در عصر قاجار، چهره آذربایجان در تاریخ ایران، تبریز، دانشگاه تبریز، چاپ اول، 1353.

8. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، (جلد 1 _ 5)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1377.

9. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی؛ جلوه محراب، تهران، وزارت اطلاعات، چاپ اول، 1378.

10. موسوی خمینی، سید روح الله، تبیان (آثار موضوعی)، دفتر یازدهم (ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله با همکاری بنیاد شهید انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1375.

11. نیشابوری، اصغر، بیانیه های دانشگاهیان تبریز در جریان انقلاب، تبریز، دانشگاه تبریز، چاپ اول، 1378.

ص:59

12. یاد (فصلنامه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران)، سال ششم، شماره 24، پاییز 1370.

13. یادواره شهید قاضی طباطبایی، ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی، آبان 1361.

ص:60

فصل ششم: همراه با برنامه سازان

اشاره

فصل ششم: همراه با برنامه سازان

زیر فصل ها

مباحث کلّی و نکته های ضروری در برنامه سازی

موضوع های برنامه سازی

اشعاری درباره شهید قاضی طباطبایی

مباحث کلّی و نکته های ضروری در برنامه سازی

مباحث کلّی و نکته های ضروری در برنامه سازی

آیت الله قاضی از خاندان دانش و فضیلت بود و با توجه به این موضوع، برای پیمودن راه دانش بسیار کوشید و توانست از عالمان بسیاری، اجازه اجتهاد و حدیث بگیرد. تألیفات او دقیق و عمیق است و نسخه های خطی ارزشمندی را که احیا کرد، درباره مباحث و مبانی دینی بود. همچنین کتابخانه ای ارزشمند دارای نسخه های خطی نفیس و آثار کم نظیر داشت. ایشان افزون بر جنبه علمی، شیفته اهل بیت(ع) بود و به توسل و پیوند معنوی با خاندان عترت علاقه ویژه ای داشت. او نه تنها خودش به مبارزه و همگامی با نهضت امام خمینی رحمه الله روی آورد، بلکه در آذربایجان از این حرکت مقدس، دفاع و مبارزان را سازمان دهی می کرد، به گونه ای که به «خمینی آذربایجان» معروف شد. ساواک از استواری و پایداری او در عرصه های سیاسی و اجتماعی هراسان بود و چندین بار او را به شهرهای گوناگون کشور، از جمله مشهد، کرمان و زنجان تبعید کرد، ولی موفقیتی به دست نیاورد. او در عرصه های عمرانی و خدمات اجتماعی نیز جدّی بود. ایشان پس از پیروزی انقلاب، در نماز جمعه ها از نظام اسلامی و رهبری امام خمینی رحمه الله دفاع کرد و در برابر منافقان و سازش کاران ایستاد تا آنکه

ص:61

گروهک فرقان وی را به شهادت رساند. بنابراین، برنامه سازان باید به جنبه های علمی، اجتماعی و فرهنگی ایشان بپردازند.

موضوع های برنامه سازی

موضوع های برنامه سازی

1. پژوهشی درباره ویژگی های فکری، علمی و مبارزاتی خاندان شهید قاضی طباطبایی در ادوار تاریخی؛

2. رمز موفقیت شهید قاضی در هم بستگی نیروهای مبارز و رهبری آنان در شمال غربی ایران، با وجود تنگناها و تنگ نظری های سازش کاران و وابستگان رژیم پهلوی و دشمنان دوست نما؛

3. گفت وگو با بازماندگان، خویشاوندان و آشنایان شهید قاضی طباطبایی، به ویژه فرزندان شهید سید محمدتقی قاضی؛

4. گفت وگو با پژوهشگرانی که درباره چگونگی مبارزه های ایشان پژوهش داشته اند، مانند رحیم نیک بخت، صمد اسماعیل زاده، حسین نجفی، علی اصغر شعردوست و محمد ابراهیم نژاد؛

5. گردآوری خاطره هایی از حجج اسلام و آیات مکرم محمدحسین انزابی، عبدالحمید معادی خواه، محمدرضا مهدوی کنی، سید محمد الهی، سید محمد حسینی، سید حسین موسوی تبریزی، محمدحسن عبد یزدانی، محمدباقر صدوی، سید اسماعیل موسوی اصل، سید رضا حسینی (راننده شهید قاضی) و... درباره شهید قاضی؛

6. تهیه گزارشی از تبعیدهای قاضی طباطبایی و بررسی هایی درباره متن دست نویس سفرنامه بافت وی؛

ص:62

7. بررسی عوامل معروف شدن قاضی طباطبایی؛ به «خمینی آذربایجان»

8. بررسی برخورداری قاضی طباطبایی، از روحیه صلابت و قاطعیت، همراه با نرم خویی.

اشعاری درباره شهید قاضی طباطبایی

اشعاری درباره شهید قاضی طباطبایی

درباره نویسندگی و کتاب اول اربعین:

کلک مشکین تو هر دم که ز ما یاد کند

ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند

اربعینی که نوشتی تو ز روی تحقیق

به حقیقت، دل خواننده خود شاد کند

٭ ٭ ٭

درباره تنهایی و پایداری، اولین شعر باباطاهر عریان مناسب است:

عاشق آن بی که دایم در بلا بی

به درد و رنج و محنت مبتلا بی

حسن آسا بنوشد کاسه زهر

حسین آسا شهید کربلا بی

برای فداکاری و جانبازی او در راه احیای ارزش های معنوی، این شعر صائب تبریزی مناسب است:

مردان ز جان خویش به آسان گذشته اند

خون خورده اند تا ز سر جان گذشته اند

فردای بازخواست چه آسوده خاطرند

امروز آن کسان که ز سامان گذشته اند

در غم فراق قاضی طباطبایی:

در فرقت تو چاره ای از اشک و آه نیست

جز اشک و آه بر غم هجران گواه نیست

رفتی و در فراق تو دل بی پناه شد

اینک به غیر یاد تو دل را پناه نیست

ص:63

٭ ٭ ٭

برای شهادت ایشان:

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

روبه صفتان زشت خو را نکشند

گر عاشق صادقی ز کشتن مهراس

مردار بود هر آن که او را نکشند

ص:64

ص:65

کتاب نامه

الف) کتاب

1. آقابزرگ تهرانی، شیخ محسن، طبقات اعلام الشیعه، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، دارالمرتضی للنشر، چاپ دوم، 1404 ق.

2. ابراهیم نژاد، محمدابراهیم، (قاضی طباطبایی؛ قله شجاعت و ایثار) (دیدار با ابرار)، جلد 40، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1373.

3. اسماعیل زاده، صمد و رحیم نیک بخت، زندگی و مبارزات شهید آیت الله قاضی طباطبایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1380.

4. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، مؤسسه الوفا، چاپ سوم، 1403 ه_ .ق.

5. حلی، جمال الدین مقداد، اللوامع الالهیه فی مباحث الکلامیه، تحقیق و تعلیقه: سید محمد قاضی طباطبایی، تبریز، بی نا، چاپ اول، 1397 ه_ .ق.

6. رسولی، رضا، شهید قاضی طباطبایی (از مجموعه چلچراغ برای نوجوانان)، تهران، انتشارات مدرسه، چاپ اول، 1383.

ص:66

7. روحانی [زیارتی]، سید حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی رحمه الله، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1361.

8. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان (9 جلدی)، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1352.

9. شعردوست، علی اصغر، مجلس نشین قدس (یادواره پیش گام شهدای محراب؛ آیت الله قاضی طباطبایی)، قم، نشر دانش اسلامی، چاپ اول، 1364.

10. عاصفی، محمد، مختصری از تاریخ زندگی علامه شهید قاضی طباطبایی، تبریز، چاپ شفق، چاپ اول، 1358.

11. قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، خاندان آل امیر عبدالوهاب، نسخه خطی، موجود در کتابخانه آیت الله قاضی (تبریز).

12. _______________، سفرنامه بافت (کرمان)، نسخه خطی موجود در کتابخانه آیت الله قاضی طباطبایی (تبریز).

13. _______________، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید آیت الله قاضی طباطبایی، چاپ سوم، 1368.

14. کاشف الغطا، محمدحسین، الفردوس الاعلی، با توضیحات و تعلیقات: قاضی طباطبایی، تبریز، بی نا، چاپ دوم، 1332.

15. _____________، جنة المأوی، تدوین، تنظیم و توضیحات: آیت الله قاضی طباطبایی، تبریز، چاپ دوم، 1397 ه_ .ق.

16. گلی زواره، غلامرضا، کاروان علم و عرفان (سه جلدی)، قم، حضور، چاپ اول، 1378.

ص:67

17. موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، چاپ سوم، 1378.

18. محیط طباطبایی زواره ای، سید محمد، تطّور حکومت در ایران بعد از اسلام، تهران، انتشارات بعثت، چاپ اول، 1367.

19. مدرس تبریزی، میرزا محمدعلی، ریحانه الادب، تهران، خیام، چاپ سوم، 1374.

20. نجفی، حسین، تنهایی و پایداری (روایتی از حیات و مبارزات شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی)، تبریز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی و ستاد یادواره شهدای منطقه حکم آباد تبریز، چاپ اول، 1379.

ب) نشریه

«مصاحبه با آیت الله شیخ مرتضی بنی فضل»، مجله پیام انقلاب، شماره 96.

«ویژه نامه شهید قاضی طباطبایی» (به مناسبت اولین سالگرد شهادت)، روزنامه جمهوری اسلامی، 11/8/1361.

روزنامه رسالت، شماره 1394، 12/2/1358.

گلی زواره، غلامرضا، «پارسای پایدار»، ماهنامه پاسدار اسلام، شماره های 203 و 204.

5. هفته نامه پیام انقلاب، شماره 70، 8/8/1361.

6. روزنامه افتخار ملی، چاپ تبریز، شماره 300، 19/8/1370.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109